علی حسن پور یکی از شهدای حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 است که در روز بیست و پنجم خرداد ماه، روز راه پیمایی میلیونی معترضین به نتایج انتخابات درمیدان آزادی مورد اصابت گلوله قرار گرفته اما 105 روز بعد، جسد وی را به خانواده اش تحویل دادند. مراسم دومین سالگرد شهادت حسن پور با حضور دوستان و مردم عادی روز بیست و پنجم برگزار شد. همسر این شهید با بیان اینکه روز بیست و پنجم خرداد ماه روزی است که در صفحه تاریخ و ذهن مردم حک شده می گوید: " ما با برگزاری این مراسم کمک خواهیم کرد یاد چنین روزی زنده نگه داشته شود. من نه آدم خشونت طلب و نه سیاسی هستم اما چون همسر من را اینجور کشتند و مسئولین همه اشان از جوابگویی طفره رفتند تا آخر ایستاده ام. به من می گویند دیه بگیر. آخه مگر دیه مشکل من را حل می کند؟! همسر من را بی گناه با اسلحه سازمانی کشته اند، دو سال تمام زندگی من درد و رنج و تحمل اهانت ها و فشارها بوده، آنوقت می گویند دیه بگیر. علی آگاهانه و برای هدفش کشته شد و من به او افتخار می کنم. علی را کشتند اما باز راحتمان نمی گذارند بهشت زهرا می رویم تهدید می شویم و مدام زیر ذره بین هستیم که چرا پیگیر هستم."
تصوير سر خونين علی حسن پور از اولين تصاوير جانباختگان بعد از انتخابات بود که منتشر و به يکی از نمادهای اعتراض مردمی تبديل شد. این در حالی است که بعد از گذشت دو سال تاکنون پیگیری های خانواده برای معرفی قاتل به نتیجه نرسیده و سپاه در نامه ای قتل وی را مشروع دانسته بود نامه ای که هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد.
متن کامل گفتگوی "جرس" با لادن مصطفایی همسر شهید علی حسن پور را با هم می خوانیم:
خانم مصطفایی از چگونگی برگزاری مراسم دومین سالگرد شهادت همسرتان صحبت بفرمایید؟
مراسمی را در بهشت زهرا بر سر مزار علی برگزار کردیم و دومین سال متوالی عزیزانی از خانواده های کشته شدگان و دوستان و حتی مردمی که آنها را نمی شناختیم در کنار ما بودند و همانگونه که در این دو سال ما را همراهی کرده بودند باز ما را تنها نگذاشتند. حتی چند تن از افرادی که ما نمی شناختیم گفتند ای کاش ما جای آقای حسن پور بودیم به علت اینکه شرمنده و مدیون خون این شهدا هستیم و حضور بر سر مزار آن عزیزان و کنار خانواده هایشان تنها کاری است که می توانیم انجام دهیم.
از نظر امنیتی فضا چگونه بود؟
با اینکه بعضی دوستان می گفتند نیروی امنیتی در روز بیست و پنجم که روز مشخصی است حضور دارند و مراسم را برگزار نکنیم اما خوشبختانه در این روز مشکلی ایجاد نکردند و مراسم را براحتی برگزار کردیم. اگرچه روز بیست و پنجم خرداد ماه روزی است که در صفحه تاریخ و ذهن مردم حک شده و ما هم با برگزاری این مراسم کمک خواهیم کرد چنین روزی زنده نگه داشته شود.
بعد از گذشت دوسال از شهادت همسرتان پیگیری های شما به کجا رسیده و آیا قاتل را معرفی کرده اند؟
متاسفانه بعد از دو سال پیگیری شبانه روزی هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. پس از نامه ای که سپاه منتشر کرده بود و قتل همسرم را توجیه کرده بود من دوباره بر روی این نامه اعتراض دادم مبنی بر اینکه با مستنداتی که به قاضی ارایه شده قاضی می گوید تحقیقات ناقص است. حتی در دادگاه نظامی به قاضی گفتم که سوال من این است که قاضی اول که اعلام کرده امکان شناسایی قاتل وجود ندارد، بگویید شما جز استعلامی که از پایگاه کردید و نامه سپاه، چه تحقیقاتی را برای شناسایی قاتل انجام داده اید؟ همسر من جلوی پایگاه 117عاشورا با اسلحه کلاش کشته شده که همه تحقیقات این را ثابت می کند اما می گویند تحقیقات ناقص است. من حتی با وکیلم آقای نیکبخت به آنجا رفتم و ایشان گفتند که نامه از نظر حقوقی غیرقابل قبول است. در نتیجه قرار است هفته دیگر قاضی دوم نتیجه را اعلام کند که آیا تحقیقات ناقص است یا نه و نظریه قاضی اول را تایید کند.
این هم باید ذکر کنم قاضی به من گفت شما دیه نمی خواهی؟ گفتم من دیه نمی خواهم من می خواهم قاتل همسرم معرفی شود و اینکه در آینده چه خواهد شد بماند، اما من قاتل همسرم را می خواهم.
چرا روند رسیدگی به شکایات شما دو سال طول کشیده است؟
بله، دقیقا همینطور است تقریبا رسیدگی به پرونده کشته شدگان همینقدر طولانی و بدون نتیجه مانده است. حتی بعضی از خانواده ها به من می گفتند شما که این همه پیگیری و دوندگی کردی به کجا رسیدی؟ اما من تا معرفی قاتل همسرم از پا نخواهم نشست و تا زمانیکه بشود از دادگاههای داخل کشور پیگیری خواهم کرد اما اگر جوابی نگیرم از طریق دادگاههای بین المللی اقدام می کنم.
از دردها و رنجهایی که بر شما در این دو سال رفت برایمان بگویید؟
صد و پنج روز جسد همسرم را نگه داشتند و تحویل ما ندادند که نمی دانید ثانیه ثانیه های آن بر ما چه گذشت. من این مسئله را نه خواهم بخشید و نه از شناسایی قاتل دست خواهم کشید. چه بگویم که چه کشیدم، تمام تهران را زیر پا گذاشتم، جاهایی که به عمرم به آنجاها پا نگذاشته بودم رفتم. بعد از صد و پنج روز که جسد همسرم را به من نشان دادند به من گفتند تو کجا بودی؟ من نمی دانم جواب این خونها را چه کسی می خواهد بدهد؟ همسر من که آزارش به مورچه هم نرسیده بود اینگونه کشتند و کسی هم جوابگو نیست. من نه آدم خشونت طلب و نه سیاسی هستم اما چون همسر من را اینجور کشتند و مسئولین همه اشان از جوابگویی طفره رفتند تا آخر ایستاده ام. به من می گویند دیه بگیر. آخه مگر دیه مشکل من را حل می کند؟! همسر من را بی گناه با اسلحه سازمانی کشته اند، دو سال تمام زندگی من درد و رنج و تحمل اهانت ها و فشارها بوده، آنوقت می گویند دیه بگیر. علی آگاهانه و برای هدفش کشته شد و من به او افتخار می کنم. علی را کشتند اما باز راحتمان نمی گذارند بهشت زهرا می رویم تهدید می شویم و مدام زیر ذره بین هستیم که چرا پیگیر هستم.
شما مسئول مستقیم این فاجعه را چه کسی یا چه نهادی می دانید؟
مسئولین و دولت. حتی روزهای اول به من گفتند اغتشاشگران همسر تو را کشتند در صورتیکه از پایگاه 117 عاشورا به همسرم با اسلحه سازمانی شلیک شده است. بر فرض هم که اغتشاشگران کشته اند. پس این چه نظامی است که در آن فردی را می کشند و نمی توانند در مدت دو سال همین اغتشاشگری که می گویند پیدا کنند؟! دولت و مسئولین چه کمکی به من کردند؟ صد و پنج روز جسد همسر من را در سردخانه نگه داشته اند و هیچ جوابی به من ندادند. بخدا دو سال درد و رنج را تحمل کردم دیگر توان ندارم و مریض حال افتاده ام. بچه های من مدام سوال می کنند چرا پدرمان را کشتند؟ من می خواهم بدانم آیا اعتراض جوابش یک گلوله است؟
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
همسرم همیشه دوست داشت ایستاده بمیرد که به آرزویش رسید. او سعادتمند شد اما درد و رنج این ظلمی که به او کردند تا آخر با ماست. بعد از دوسال هم تمام امیدم به خداست . همسرم را بی گناه کشتند. سپاه و هیچ نهادی هم پاسخگو نیست و امیدوارم خداوند عدالتش را بزودی اجرا کند...
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
تصوير سر خونين علی حسن پور از اولين تصاوير جانباختگان بعد از انتخابات بود که منتشر و به يکی از نمادهای اعتراض مردمی تبديل شد. این در حالی است که بعد از گذشت دو سال تاکنون پیگیری های خانواده برای معرفی قاتل به نتیجه نرسیده و سپاه در نامه ای قتل وی را مشروع دانسته بود نامه ای که هیچ پایه و اساس حقوقی ندارد.
متن کامل گفتگوی "جرس" با لادن مصطفایی همسر شهید علی حسن پور را با هم می خوانیم:
خانم مصطفایی از چگونگی برگزاری مراسم دومین سالگرد شهادت همسرتان صحبت بفرمایید؟
مراسمی را در بهشت زهرا بر سر مزار علی برگزار کردیم و دومین سال متوالی عزیزانی از خانواده های کشته شدگان و دوستان و حتی مردمی که آنها را نمی شناختیم در کنار ما بودند و همانگونه که در این دو سال ما را همراهی کرده بودند باز ما را تنها نگذاشتند. حتی چند تن از افرادی که ما نمی شناختیم گفتند ای کاش ما جای آقای حسن پور بودیم به علت اینکه شرمنده و مدیون خون این شهدا هستیم و حضور بر سر مزار آن عزیزان و کنار خانواده هایشان تنها کاری است که می توانیم انجام دهیم.
از نظر امنیتی فضا چگونه بود؟
با اینکه بعضی دوستان می گفتند نیروی امنیتی در روز بیست و پنجم که روز مشخصی است حضور دارند و مراسم را برگزار نکنیم اما خوشبختانه در این روز مشکلی ایجاد نکردند و مراسم را براحتی برگزار کردیم. اگرچه روز بیست و پنجم خرداد ماه روزی است که در صفحه تاریخ و ذهن مردم حک شده و ما هم با برگزاری این مراسم کمک خواهیم کرد چنین روزی زنده نگه داشته شود.
بعد از گذشت دوسال از شهادت همسرتان پیگیری های شما به کجا رسیده و آیا قاتل را معرفی کرده اند؟
متاسفانه بعد از دو سال پیگیری شبانه روزی هیچ نتیجه ای نگرفته ایم. پس از نامه ای که سپاه منتشر کرده بود و قتل همسرم را توجیه کرده بود من دوباره بر روی این نامه اعتراض دادم مبنی بر اینکه با مستنداتی که به قاضی ارایه شده قاضی می گوید تحقیقات ناقص است. حتی در دادگاه نظامی به قاضی گفتم که سوال من این است که قاضی اول که اعلام کرده امکان شناسایی قاتل وجود ندارد، بگویید شما جز استعلامی که از پایگاه کردید و نامه سپاه، چه تحقیقاتی را برای شناسایی قاتل انجام داده اید؟ همسر من جلوی پایگاه 117عاشورا با اسلحه کلاش کشته شده که همه تحقیقات این را ثابت می کند اما می گویند تحقیقات ناقص است. من حتی با وکیلم آقای نیکبخت به آنجا رفتم و ایشان گفتند که نامه از نظر حقوقی غیرقابل قبول است. در نتیجه قرار است هفته دیگر قاضی دوم نتیجه را اعلام کند که آیا تحقیقات ناقص است یا نه و نظریه قاضی اول را تایید کند.
این هم باید ذکر کنم قاضی به من گفت شما دیه نمی خواهی؟ گفتم من دیه نمی خواهم من می خواهم قاتل همسرم معرفی شود و اینکه در آینده چه خواهد شد بماند، اما من قاتل همسرم را می خواهم.
چرا روند رسیدگی به شکایات شما دو سال طول کشیده است؟
بله، دقیقا همینطور است تقریبا رسیدگی به پرونده کشته شدگان همینقدر طولانی و بدون نتیجه مانده است. حتی بعضی از خانواده ها به من می گفتند شما که این همه پیگیری و دوندگی کردی به کجا رسیدی؟ اما من تا معرفی قاتل همسرم از پا نخواهم نشست و تا زمانیکه بشود از دادگاههای داخل کشور پیگیری خواهم کرد اما اگر جوابی نگیرم از طریق دادگاههای بین المللی اقدام می کنم.
از دردها و رنجهایی که بر شما در این دو سال رفت برایمان بگویید؟
صد و پنج روز جسد همسرم را نگه داشتند و تحویل ما ندادند که نمی دانید ثانیه ثانیه های آن بر ما چه گذشت. من این مسئله را نه خواهم بخشید و نه از شناسایی قاتل دست خواهم کشید. چه بگویم که چه کشیدم، تمام تهران را زیر پا گذاشتم، جاهایی که به عمرم به آنجاها پا نگذاشته بودم رفتم. بعد از صد و پنج روز که جسد همسرم را به من نشان دادند به من گفتند تو کجا بودی؟ من نمی دانم جواب این خونها را چه کسی می خواهد بدهد؟ همسر من که آزارش به مورچه هم نرسیده بود اینگونه کشتند و کسی هم جوابگو نیست. من نه آدم خشونت طلب و نه سیاسی هستم اما چون همسر من را اینجور کشتند و مسئولین همه اشان از جوابگویی طفره رفتند تا آخر ایستاده ام. به من می گویند دیه بگیر. آخه مگر دیه مشکل من را حل می کند؟! همسر من را بی گناه با اسلحه سازمانی کشته اند، دو سال تمام زندگی من درد و رنج و تحمل اهانت ها و فشارها بوده، آنوقت می گویند دیه بگیر. علی آگاهانه و برای هدفش کشته شد و من به او افتخار می کنم. علی را کشتند اما باز راحتمان نمی گذارند بهشت زهرا می رویم تهدید می شویم و مدام زیر ذره بین هستیم که چرا پیگیر هستم.
شما مسئول مستقیم این فاجعه را چه کسی یا چه نهادی می دانید؟
مسئولین و دولت. حتی روزهای اول به من گفتند اغتشاشگران همسر تو را کشتند در صورتیکه از پایگاه 117 عاشورا به همسرم با اسلحه سازمانی شلیک شده است. بر فرض هم که اغتشاشگران کشته اند. پس این چه نظامی است که در آن فردی را می کشند و نمی توانند در مدت دو سال همین اغتشاشگری که می گویند پیدا کنند؟! دولت و مسئولین چه کمکی به من کردند؟ صد و پنج روز جسد همسر من را در سردخانه نگه داشته اند و هیچ جوابی به من ندادند. بخدا دو سال درد و رنج را تحمل کردم دیگر توان ندارم و مریض حال افتاده ام. بچه های من مدام سوال می کنند چرا پدرمان را کشتند؟ من می خواهم بدانم آیا اعتراض جوابش یک گلوله است؟
در پایان هر صحبتی دارید بفرمایید؟
همسرم همیشه دوست داشت ایستاده بمیرد که به آرزویش رسید. او سعادتمند شد اما درد و رنج این ظلمی که به او کردند تا آخر با ماست. بعد از دوسال هم تمام امیدم به خداست . همسرم را بی گناه کشتند. سپاه و هیچ نهادی هم پاسخگو نیست و امیدوارم خداوند عدالتش را بزودی اجرا کند...
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
جرس- مژگان مدرس علوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر