فيضالله عربسرخی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی است که هم اکنون در زندان به همراه ۱۱ تن ديگر در سومين روز اعتصاب غذا به سر میبرد.
مجتبی سميعنژاد: فيضالله عربسرخی، به همراه ۱۱ زندانی سياسی ديگر در بند ۳۵۰ زندان اوين از روز ۲۸ خرداد ماه اعلام کرد که در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی و هدی صابر دست به اعتصاب غذای«نامحدود» میزنند. آنها در بخشی از بيانه خود آورده بودند: « ما ضمن اعلام تسليت و همدردی با خانواده همه ی اين شهدا، به ويژه خانواده های هم زندانيان عزيز از دست رفتهمان، هاله سحابی و هدی صابر و مردم متين و صبور ايران، از روز ۲۸ خرداد (شنبه)اعتصاب غذای اعتراضی خود را آغاز می کنيم. اميد که به مثابه روزه داری، مورد رضايت خداوند و مردم عزيز و بازماندگان همه شهدای جنبش قرار گيرد.»
فيضالله عربسرخی که يکی از اعتصاب کنندگان است در تاريخ ۱۶ تير ماه سال ۱۳۸۸ در ادامهی بازداشت گسترده فعالين سياسی و مطبوعاتی که بعد از انتخابات آغاز شده بود، دستگير و به سلولهای انفرادی زندان اوين منتقل شد. دادگاه وی در بهمن ماه همان سال برگزار و وی با اتهامات «اقدام عليه امنيت کشور و تبليغ عليه نظام» به شش سال زندان محکوم شد که اين حکم در دادگاه تجديدنظر عينا به تاييد رسيد.
در خصوص آخرين وضعيت اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در سومين روز اعتصاب غذا با دختر وی فاطمه عربسرخی گفتوگو کردهام.
روز جاری عربسرخی و برخی ديگر از زندانيان با خانوادههای خود ملاقات کردند، فاطمه عربسرخی در اين خصوص به خانه حقوق بشر ايران گفت: «مادرم امروز به ملاقات پدرم در زندان رفته بودند، فضايی که در ملاقات ديده بودند از روحيههای قوی و خوب زندانيان حکايت می کرد. پدر کمی رنگشان پريده و زرد شده بود، اما از نظر روحی بسيار سرحال و خوب بودند. ايشان علاوه بر اعتصاب غذا روزه هم هستند و روزه هم در شرايط زندان از نظر روحی هر کسی را قوی میکند.»
يکی از شاخصههای اعتصاب غذای ۱۲ زندانی زندان اوين اين است که در بيانيه خود برای آغاز اعتصاب غذا هيچ خواستهای مطرح نکرده و تنها گفتهاند که اعتصاب غذا را نامحدود ادامه خواهند داد. از عربسرخی در مورد خواسته و يا پيام اين ۱۲ زندان سوال کردم که وی پاسخ داد: «حقيقت اين است که اصل اين اعتصاب غذا، اعتراض به مجموعه اتفاقاتی است که در مورد خانم هاله سحابی و هدی صابر بود شروع شد، درخواستی که در بيانهی اول هم شايد به عنوان درخواست مطرح نشد، ولی اين بحث مطرح بود که اين زندانيان خواهان پيگيری ماجرای شهيد شدن اين دو عزيز هستند.»
زندانيان که دست به اعتصاب غذا میزنند نياز به مراقبت پزشکی به صورت دائم دارند، کما اينکه عدم توجه به چنين مسالهای از سوی مسئولين زندان اوين منجر به درگذشت هدی صابر شد. اتفاقی که در زندان اوين مرسوم بوده و از نمونهی آن در سالهای قبل میتوان به اکبر محمدی اشاره کرد که در نهمين روز اعتصاب غذا جان خود را از دست داد. در مورد رسيدگی پزشکی از فاطمه عرب سرخی سوال میکنم که آيا به صورت دائم هست و اين زندانيان که در اعتصاب هستند مورد رسيدگی دائم پزشکی قرار میگيرند يا خير؟
«بله اينطور که پدر امروز عنوان کردند، روزی دو بار به اين دوستان سر میزنند و آنها را معاينهی پزشکی میکنند، ولی به هر حال ما حدسمان اين است که فعلا اين معاينه صورت میگيرد که ببينند آيا اين ۱۲ نفر در اعتصاب غذا هستند يا نه؟ در هر صورت تا امروز که روزی دوباره چک شدهاند.»
فيضالله عربسرخی و ۱۱ زندانی ديگر زندان اوين اعلام کردهاند که اعتصاب غذای خود را به صورت نامحدود ادامه خواهند داد، فاطمه عربسرخی نيز میگويد که پدرش امروز گفته است که قصد شکستن اعتصاب غذا را نداشته و آن را تا زمانی اين اتفاقات پيگری نشود آن را ادامه خواهند داد.
فاطمه عربسرخی در مورد وضعيت جسمی پدرش قبل از اين اعتصاب غذا به “خانه” ما گفت: «بيماری خاصی که نداشتند، اما به هر حال پدر من ۵۳ سال سن دارند و دو سال است که در زندان است و اين زندان برای ايشان از نظر جسمی فرسايشی بوده است. چرا که ايشان در شرايط عادی نبودهاند. مدت زيادی در انفرادی بند ۲ الف سپاه بودهاند. بعد از هم که از انفرادی خارج شدهاند در اتاقهای چند نفره بودهاند. در واقع ايشان زمانی که برای اجرای حکم بازداشت شدند به بند عمومی منتقل شدند. به مرخصی هم که آمدند سعی کردند که به درمان بپردازند، اما در واقع پدر مشکلاتی پيدا کردهاند در اين دو سال. در اينجا حالا فقط بحث پدر من مطرح نيست، بقيه دوستانی که در اعتصاب غذا هستند مثل آقای قديانی مشکل جدی قلبی دارند که حتا روزه هم نمیتوانند بگيرند به خاطر قرصهايی که بايد مصرف بکنند. خيلی از اين عزيزان با توجه به سنی که دارند اعتصاب غذا خطر جدی میتواند برایشان به همراه داشته باشد.»
روز گذشته مريم قدس همسر فيضالله عربسرخی با انتشار نامهای از همسرش خواست که به اعتصاب غذا ادامه بدهد، از عربسرخی سوال می کنم که دليل اين درخواست چه بوده و آيا ايشان نيز با ادامهی اعتصاب غذای پدر موافق هستند؟ وی به خانه حقوق بشر ايران در اين مورد گفت: «حقيقت اين است که برای من دو موضوع سر اين قضيه وجود دارد، نخست اين که ايشان پدر من هستند و به لحاظ عاطفی و احساسی هر روزی که میگذرد من هر يک لقمه غذايی که می خواهم بخورم، مدام به اين فکر میکنم که پدرم و دوستانشان الان در چه موقعيتی هستند و سر اين موضوع اذيت میشوم. به همين دليل دوست دارم که پدرم اعتصابش را بشکند.»
وی ادامه داد: «اما موضوع ديگر اين است که در اين دو سال هر باری که پدر حتا به مرخصی آمدند، آنقدر شرمنده دوستان ديگری که در حال هزينه داده بودند شديم، چه دوستانی که عزيزی را از دست دادهاند و چه کسانی که عزيزی را در زندان دارند و در اين دو سال حتا يک روز به مرخصی نيامدهاند که ترجيح میدهيم پدر در اعتصاب غذا بمانند تا به هدفشان برسند. در واقع هدفشان آنقدر برای ما پررنگ است که چنين مسالهای را عنوان کرديم. خانواده هاله سحابی و هدی صابر از دوستان نزديک بودند و آنقدر اين غم برای ما ملموس بود که روزی که برای آقای صابر چنين اتفاقی افتاد من فکر میکردم برای پدر خودم اين اتفاق افتاده است. به همين خاطر احقاق حق ايشان از هر چيزی در اين ميان مهمتر است.»
و سخن آخر: «ما بعد از انتخابات سال ۸۸ با حجم بالای زندانی در ايران مواجه شديم، اما قبل از آن هم خيلی از دوستان بودند که در جريانات مشابه بازداشت میشدند، سالها در زندان میماندند، نمونه آن همين آقای باقی است که امروز در سومين روز اعتصاب غذا آزاد شد. به نظرم آن دوره در بسياری از موارد برخوردی که با اعتصاب غذا میشد متفاوت بود. من حتا در خاطرات آقای سازگارا میخواندم که وقتی کسی وارد اعتصاب غذا میشد، آنقدر مراقب بودند که منجر به فوت کسی نشود، چرا که فکر میکردند حتا اگر مسالهای انسانی را بگذاريم کنار چنين مسالهای برای خودشان هم بد شود. البته در مواردی هم برخوردهای مشابه اين ديده شده بود اما شايد برايمان تا اين حد ملموس نبود اينگونه که حالا میبينيم که آقای صابر در اعتراض به يک اتفاق واقعا تکاندهنده، اتفاقی که برای هاله سحابی افتاد اتفاقی نيست که به سادگی بتوان از آن گذشت، اعتصاب غذا میکند و آنها با يک اعتصاب کننده اينچنين برخورد میکنند. نه تنها ايشان را مداوا نمیکنند، بلکه ايشان را به بهداری منتقل میکنند و آنجا ايشان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و با آن وضعيت ايشان را به بند باز میگردانند. جای تاسف عميق دارد، ما جاهايی ديگر فکر میکرديم که يک خط قرمزهايی وجود دارد که از آن جلوتر ديگر کسی قدم نمیگذارد. ولی الان فکر می کنم که ما اگر حتا بخواهيم در زندان هم اعتراضی بکنيم به يک برخورد غيرانسانی، برخورد غيرانسانیتری با ما میکنند. ديگر نمیدانيم راه چاره چيست و با اين اتفاقات ديگر هيچ باب صحبت و مذاکرهای باز نمیماند. با بستن اين راهها است که ما میرسيم به اعتصاب غذای عدهايی در زندان که ما نمیدانيم به کجا منجر میشود و چه سرنوشتی در انتظار اعتصاب کنندگان است. اينقدر اين قضيه غير قابل پيشبينی است که ما را دچار سردرگمی کرده است و ما حتا امروز نمیدانستيم که میتوانند خانوادهها ملاقات کنند يا نه. من نمیدانم که اين قضيه به کجا میانجامد، اما اميدوارم که کمی عاقلانهتر در اين مورد فکر شود تا به آن نقطهای که برای همه بهتر است برسيم، چرا که اين قضيه تنها برای ما نيست و سوی ديگر آن بخشی از حکومت قرار دارد و سود و زيان اين اتفاق دو طرفه خواهد بود که در واقع از همهی جهات هم بد خواهد بود.»
در خصوص آخرين وضعيت اين عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامی در سومين روز اعتصاب غذا با دختر وی فاطمه عربسرخی گفتوگو کردهام.
روز جاری عربسرخی و برخی ديگر از زندانيان با خانوادههای خود ملاقات کردند، فاطمه عربسرخی در اين خصوص به خانه حقوق بشر ايران گفت: «مادرم امروز به ملاقات پدرم در زندان رفته بودند، فضايی که در ملاقات ديده بودند از روحيههای قوی و خوب زندانيان حکايت می کرد. پدر کمی رنگشان پريده و زرد شده بود، اما از نظر روحی بسيار سرحال و خوب بودند. ايشان علاوه بر اعتصاب غذا روزه هم هستند و روزه هم در شرايط زندان از نظر روحی هر کسی را قوی میکند.»
يکی از شاخصههای اعتصاب غذای ۱۲ زندانی زندان اوين اين است که در بيانيه خود برای آغاز اعتصاب غذا هيچ خواستهای مطرح نکرده و تنها گفتهاند که اعتصاب غذا را نامحدود ادامه خواهند داد. از عربسرخی در مورد خواسته و يا پيام اين ۱۲ زندان سوال کردم که وی پاسخ داد: «حقيقت اين است که اصل اين اعتصاب غذا، اعتراض به مجموعه اتفاقاتی است که در مورد خانم هاله سحابی و هدی صابر بود شروع شد، درخواستی که در بيانهی اول هم شايد به عنوان درخواست مطرح نشد، ولی اين بحث مطرح بود که اين زندانيان خواهان پيگيری ماجرای شهيد شدن اين دو عزيز هستند.»
زندانيان که دست به اعتصاب غذا میزنند نياز به مراقبت پزشکی به صورت دائم دارند، کما اينکه عدم توجه به چنين مسالهای از سوی مسئولين زندان اوين منجر به درگذشت هدی صابر شد. اتفاقی که در زندان اوين مرسوم بوده و از نمونهی آن در سالهای قبل میتوان به اکبر محمدی اشاره کرد که در نهمين روز اعتصاب غذا جان خود را از دست داد. در مورد رسيدگی پزشکی از فاطمه عرب سرخی سوال میکنم که آيا به صورت دائم هست و اين زندانيان که در اعتصاب هستند مورد رسيدگی دائم پزشکی قرار میگيرند يا خير؟
«بله اينطور که پدر امروز عنوان کردند، روزی دو بار به اين دوستان سر میزنند و آنها را معاينهی پزشکی میکنند، ولی به هر حال ما حدسمان اين است که فعلا اين معاينه صورت میگيرد که ببينند آيا اين ۱۲ نفر در اعتصاب غذا هستند يا نه؟ در هر صورت تا امروز که روزی دوباره چک شدهاند.»
فيضالله عربسرخی و ۱۱ زندانی ديگر زندان اوين اعلام کردهاند که اعتصاب غذای خود را به صورت نامحدود ادامه خواهند داد، فاطمه عربسرخی نيز میگويد که پدرش امروز گفته است که قصد شکستن اعتصاب غذا را نداشته و آن را تا زمانی اين اتفاقات پيگری نشود آن را ادامه خواهند داد.
فاطمه عربسرخی در مورد وضعيت جسمی پدرش قبل از اين اعتصاب غذا به “خانه” ما گفت: «بيماری خاصی که نداشتند، اما به هر حال پدر من ۵۳ سال سن دارند و دو سال است که در زندان است و اين زندان برای ايشان از نظر جسمی فرسايشی بوده است. چرا که ايشان در شرايط عادی نبودهاند. مدت زيادی در انفرادی بند ۲ الف سپاه بودهاند. بعد از هم که از انفرادی خارج شدهاند در اتاقهای چند نفره بودهاند. در واقع ايشان زمانی که برای اجرای حکم بازداشت شدند به بند عمومی منتقل شدند. به مرخصی هم که آمدند سعی کردند که به درمان بپردازند، اما در واقع پدر مشکلاتی پيدا کردهاند در اين دو سال. در اينجا حالا فقط بحث پدر من مطرح نيست، بقيه دوستانی که در اعتصاب غذا هستند مثل آقای قديانی مشکل جدی قلبی دارند که حتا روزه هم نمیتوانند بگيرند به خاطر قرصهايی که بايد مصرف بکنند. خيلی از اين عزيزان با توجه به سنی که دارند اعتصاب غذا خطر جدی میتواند برایشان به همراه داشته باشد.»
روز گذشته مريم قدس همسر فيضالله عربسرخی با انتشار نامهای از همسرش خواست که به اعتصاب غذا ادامه بدهد، از عربسرخی سوال می کنم که دليل اين درخواست چه بوده و آيا ايشان نيز با ادامهی اعتصاب غذای پدر موافق هستند؟ وی به خانه حقوق بشر ايران در اين مورد گفت: «حقيقت اين است که برای من دو موضوع سر اين قضيه وجود دارد، نخست اين که ايشان پدر من هستند و به لحاظ عاطفی و احساسی هر روزی که میگذرد من هر يک لقمه غذايی که می خواهم بخورم، مدام به اين فکر میکنم که پدرم و دوستانشان الان در چه موقعيتی هستند و سر اين موضوع اذيت میشوم. به همين دليل دوست دارم که پدرم اعتصابش را بشکند.»
وی ادامه داد: «اما موضوع ديگر اين است که در اين دو سال هر باری که پدر حتا به مرخصی آمدند، آنقدر شرمنده دوستان ديگری که در حال هزينه داده بودند شديم، چه دوستانی که عزيزی را از دست دادهاند و چه کسانی که عزيزی را در زندان دارند و در اين دو سال حتا يک روز به مرخصی نيامدهاند که ترجيح میدهيم پدر در اعتصاب غذا بمانند تا به هدفشان برسند. در واقع هدفشان آنقدر برای ما پررنگ است که چنين مسالهای را عنوان کرديم. خانواده هاله سحابی و هدی صابر از دوستان نزديک بودند و آنقدر اين غم برای ما ملموس بود که روزی که برای آقای صابر چنين اتفاقی افتاد من فکر میکردم برای پدر خودم اين اتفاق افتاده است. به همين خاطر احقاق حق ايشان از هر چيزی در اين ميان مهمتر است.»
و سخن آخر: «ما بعد از انتخابات سال ۸۸ با حجم بالای زندانی در ايران مواجه شديم، اما قبل از آن هم خيلی از دوستان بودند که در جريانات مشابه بازداشت میشدند، سالها در زندان میماندند، نمونه آن همين آقای باقی است که امروز در سومين روز اعتصاب غذا آزاد شد. به نظرم آن دوره در بسياری از موارد برخوردی که با اعتصاب غذا میشد متفاوت بود. من حتا در خاطرات آقای سازگارا میخواندم که وقتی کسی وارد اعتصاب غذا میشد، آنقدر مراقب بودند که منجر به فوت کسی نشود، چرا که فکر میکردند حتا اگر مسالهای انسانی را بگذاريم کنار چنين مسالهای برای خودشان هم بد شود. البته در مواردی هم برخوردهای مشابه اين ديده شده بود اما شايد برايمان تا اين حد ملموس نبود اينگونه که حالا میبينيم که آقای صابر در اعتراض به يک اتفاق واقعا تکاندهنده، اتفاقی که برای هاله سحابی افتاد اتفاقی نيست که به سادگی بتوان از آن گذشت، اعتصاب غذا میکند و آنها با يک اعتصاب کننده اينچنين برخورد میکنند. نه تنها ايشان را مداوا نمیکنند، بلکه ايشان را به بهداری منتقل میکنند و آنجا ايشان را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و با آن وضعيت ايشان را به بند باز میگردانند. جای تاسف عميق دارد، ما جاهايی ديگر فکر میکرديم که يک خط قرمزهايی وجود دارد که از آن جلوتر ديگر کسی قدم نمیگذارد. ولی الان فکر می کنم که ما اگر حتا بخواهيم در زندان هم اعتراضی بکنيم به يک برخورد غيرانسانی، برخورد غيرانسانیتری با ما میکنند. ديگر نمیدانيم راه چاره چيست و با اين اتفاقات ديگر هيچ باب صحبت و مذاکرهای باز نمیماند. با بستن اين راهها است که ما میرسيم به اعتصاب غذای عدهايی در زندان که ما نمیدانيم به کجا منجر میشود و چه سرنوشتی در انتظار اعتصاب کنندگان است. اينقدر اين قضيه غير قابل پيشبينی است که ما را دچار سردرگمی کرده است و ما حتا امروز نمیدانستيم که میتوانند خانوادهها ملاقات کنند يا نه. من نمیدانم که اين قضيه به کجا میانجامد، اما اميدوارم که کمی عاقلانهتر در اين مورد فکر شود تا به آن نقطهای که برای همه بهتر است برسيم، چرا که اين قضيه تنها برای ما نيست و سوی ديگر آن بخشی از حکومت قرار دارد و سود و زيان اين اتفاق دو طرفه خواهد بود که در واقع از همهی جهات هم بد خواهد بود.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر