۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

گزارشی از دیدار برخی از ایرانیان با نمایندگان پارلمان اروپا

article picture
دعوت از نمایندگان نهاد های مدنی و دموکراتیک ایرانیان به پارلمان اروپا
پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ در ایران، نمایندگان پارلمان اروپا در کمیسیون امور روابط ایران و اروپا به ریاست خانم باربارا لوخبیلر، از حزب سبزهای اروپا و رئیس پیشین سازمان عفو بین الملل آلمان، تصمیم گرفتند به ایران مسافرت کنند و با مسئولین دولتی و هم چنین با نمایندگان قشرها، احزاب، سازمان های مدنی و زیستگاهی در ایران، از نزدیک و بطور حضوری دیدار نمایند تا بتوانند ارزیابی درستی از وضعیت حقوق بشر در ایران داشته باشند.
دولت ایران با این سفر مخالفت کرد. چرا؟
درواقع، دولت ایران مانند دوره های پیشین انتظار داشت که این نمایندگان فقط با ارگان های رسمی و نیروهای خودی دیدار کنند.
اما این بار چنین نشد. زیرا هم نمایندگان اروپا مصمم بودند با مردم ایران و نهادهای مدنی و بویژه با زندانیان سیاسی و یا خانوادههای آنها ملاقات کنند و هم نهاد ها و شخصیتهای سیاسی و مخالف دولت آمادگی خود را برای گواهی دادن و افشای جنایت های انجام شده اعلام کردند.
خانم لوخبیلر ادامه مذاکرات و روابط ایران و اروپا را به دیدار خود و دیگر نمایندگان از ایران منوط کرده بود. رژیم ایران از لحاظ دیپلماتیک نمیتوانست به این درخواست پاسخ منفی دهد، اما به خیال خود با آنها بازی سیاسی میکرد و آنرا به عقب می انداخت.
دولت ایران بالاخره، پذیرفت که هیئت اروپایی از ۳۱ اکتبر تا ۴ نوامبر به ایران بروند.
درست یک ماه پیش از این برنامه، خانم لوخبیلر به ریاست کمیسیون حقوق بشر اروپا برگزیده شد و از مقام خود استعفا داد و به جای وی، خانم تاریا کرونبرگ از حزب سبزهای اروپا و وزیر امور خارجه پیشین کشور فنلاند به ریاست روابط ایران و اروپا انتخاب شد.
اما این بار نیز زنان و مردان مبارز در داخل کشور، چون همیشه، تمامی خطرات را آگاهانه به جان خریده و آمادگی خود را برای دیدار این هیئت، حتی در حضور ماموران اطلاعاتی و یا در زیر دوربین های مخفی و شنودهای امنیتی ها بیان داشتند.

مادران خاوران و جانباختگان دهه ۶۰، مادران داغدیده پارک لاله، نمایندگان دانشجویان، خانوادههای وکلا و روزنامه نگاران زندانی، نمایندگان کارگران، دانشجویان، اقلیتهای قومی، مذهبی، دراویش، بهاییها و زیستگران و استادان دانشگاهها اعلام کردند که حاضرند در باره مشکلات خود و جامعه و مشکلات زیستگاهی مانند مسائل دریاچه ارومیه، رودخانه زاینده رود، انرژی اتمی و بمب اتمی... گفتگو کنند.
درست یک روز پیش از این مسافرت، در حالی که تمام نمایندگان چمدان های خود را بسته بودند، بار دیگر رژیم ایران با دیدن لیست ناراضیان به وحشت افتاده و سفر نمایندگان اروپا به ایران را با رد روادید، لغو کرد.
خانم کرونبرک به منظور اعتراض به رفتار دولت ایران و برای نشان دادن نارضایتی خود و دیگر نمایندگان اروپا، تصمیم گرفت تعدادی از نمایندگان نهادهای مدنی ایرانی تبار را که در اروپا زندگی میکنند و مستقل از دولت ایران می باشند، به پارلمان اروپا دعوت کند تا نمایندگان پارلمان که عضو کمیسیون ایران هستند با آنان از وضعیت حقوق بشر و مسائل اتمی ایران به گفتگو بپردازند.
این نشست در روز سه شنبه هشتم آذرماه ۱۳۹۰ (۲۹ نوامبر ۲۰۱۱) با شرکت افراد زیر در پارلمان اروپا برگزار شد:
· آندرو سوان و آندرا هاک: نمایندگان مردمان و ملل بدون نماینده
· آن ـ ماری وان دن برکن و لیدیا بونس: از سازمان بینالمللی مراقبت از حقوق بشر در ایران
· جلال ایجادی: استاد دانشگاه پاریس، عضو حزب سبزهای فرانسه، نماینده شورای شهر پاریس و متخصص محیط زیست: در باره دریاچه ارومیه، زاینده رود، انرژی اتمی و دیگر مشکلات زیستگاهی
· سارا وادر: سخنگوی جامعه بینالمللی بهائیان
· صادق صبا: مدیر بخش زبان پارسی رادیو، تلویزیون و وب گاه بی بی سی
· مانیوس پالمگرن: نماینده کنفدراسیون بین المللی سندیکاهای کارگران
· مهدی اصلانی: زندانی سیاسی سابق، در باره وضعیت زندانیان سیاسی
· ناهید جعفرپور: از سوی بخش زنان جنبش جمهوریخواهان دمکرات و لائیک ایران، در باره وضعیت زنان در ایران
در این کنفرانس به هر یک از سخنرانان پنج دقیقه وقت داده شد تا نقطه نظرات خود را در باره موضوعی که دعوت شده بودند، بیان کنند.
سخنان این جلسه توسط مترجمین رسمی به زبان های آلمانی، فرانسه، هلندی، انگلیسی، اسپانیائی و چند زبان دیگر اروپایی ترجمه می شد.
این کنفرانس همزمان با حمله ماموران و دانشجویان رژیم به سفارت انگلیس برگزار میشد و خانم تاریا کرنبرگ از سوی خودش، خانم کاترین آشتون و اروپا، حمله به سفارت انگلیس در تهران را محکوم کرد.
پس از پایان سخنان مهمانان، نوبت پرسش و پاسخ به دیگر حاضرین در سالن داده شد. در این بخش، یکی از اعضای اتحاد برای ایران، ضمن تشریح اهداف این نهاد از نمایندگان اروپا خواست که آن ها را در راه رسیدن به دموکراسی، صلح و ایران بدون بمب اتم کمک کرده و برای آزادی همه زندانیان سیاسی ـ عقیدتی از هیچ اقدامی کوتاهی نکنند. ایشان گفت که اتحاد برای ایران، در برگیرنده همه ایرانیان آزادیخواه است و به هیچوجه گرایشی به حزب، گروه و دسته خاصی ندارد و در عین حال با هواداران و اعضای همه آنان آماده همکاری است.
در پرونده ای که از سوی پارلمان اروپا برای نمایندگان، رسانه ها و تمام حاضرین در سالن کنفرانس درست شده بود، بیانیه مطبوعاتی سازمان خارج از کشور جبهه ملی ایران، با تیتر «ما اورانیوم غنی شده نمی خواهیم، ما ایران رامی خواهیم» پخش شد و پیام سید حسین کاظمینی بروجردی، زندانی سیاسی کنونی، که قرار بود تلفنی توسط نماینده ایشان، خانم مریم مؤذن زاده، خوانده شود، به دلیل مشکلات فنی عملی نشد اما از طریق ایمیلی در اختیار خانم کورنبرگ قرار داده شد.
نمایندگان دراویش، بهائیان و مردمان بی دولت و سندیکای کارگران نیز به نوبه خود در باره زندانی شدن و عدم آزادی برای اعضا و هواداران خود صحبت کرده و اعتراضات خود را نسبت به جمهوری اسلامی ایران ابراز داشتند.
در آغاز برنامه، ریاست جلسه به طور کوتاه در باره وضعیت ناگوار حقوق بشر، موقعیت انرژی اتمی ایران و خطر جنگ در منطقه خاورمیانه هشدار داد. ایشان اعلام نمودند که در ۱۹ ماه دسامبر، نشست مهم دیگری در باره مسئله اتمی ایران، در پارلمان اروپا برگزار خواهد شد.
پس از خانم کرنبرگ، آقای باستیان بلدر یکی از نمایندگان اروپا از کشور هلند و عضو کمیسیون روابط ایران و اروپا در باره دو لایحه جدید ضد زن که در مجلس ایران در حال تصویب شدن است، صحبت کرده و آن قوانین را ارتجاعی و ضد بشری خواند و از خانم کرنبرگ خواست تا با شدت بیشتری دولت ایران را محکوم کند.
در زیر سخنان بعضی از سخنرانان آورده می شود.
· آقای صادق صبا از بی بی سی:
اولین سخنران از سوی ایرانیان آقای صادق صبا بود که از پارازیت، حقوق بشر و قوانین بینالمللی رسانه های همگانی و لزوم رعایت آنها از سوی دولت های عضو سازمان ملل و به ویژه از حق مردم به استفاده آزادانه از رسانه ها اشاره کرد و نسبت به دستگیری روزنامه نگاران ایرانی ابراز تأسف نمودد.
صادق صبا گفت که دسترسی مردم ايران به منابع متفاوت و مستقل خبری از حقوق اوليه آنهاست و دولت ايران با پارازيت اندازی بر روی کانال های ماهواره ای مردم را از اين حق محروم می کند.
او تاکيد کرد که اين اقدام حکومت ايران نقض آشکار يکی از اصول مهم حقوق بشر است.
آقای صبا در ادامه افزود که حکومت جمهوری اسلامی همچنين با بازداشت کسانی که از ايران به عنوان تحليلگران مستقل با بی بی سی مصاحبه می کنند، حق آزادی بيان را از آنان سلب می کند.
او به بازداشت آقای حسن فتحی اشاره کرد که حدود دو هفته پيش بعد از انفجار در يکی از مراکز نظامی سپاه پاسداران در نزديک ملارد کرج با بی بی سی مصاحبه کرد و بلافاصله بازداشت شد و خانواده اش هيچ اطلاعی از او ندارند.
آقای صبا گفت که حکومت ايران از ماهواره های غربی برای پخش برنامه های راديو و تلويزيون جمهوری اسلامی استفاده می کند. ولی با پارازيت اندازی بر روی کانالهای ديگر بر روی همان ماهواره ها ديگران را از اين حق محروم می کند.
او گفت که صاحبان ماهواره ها و جامعه جهانی بايد همه تلاش خود را به کار گيرند تا اجازه ندهند که حکومت ايران به اين راحتی بر روی کانال های تلويزيونی پارازيت بي اندازد.
آقای صبا در ادامه اظهارات خود از قطعنامه اخير پارلمان اروپا که حکومت ايران را به دليل پارازيت اندازی محکوم کرده بود، استقبال کرد.
· متن سخنرانی خانم ناهید جعفرپور در باره وضعیت کنونی زنان در ایران :
خانمها و آقایان!
با درود و سپاس از اینکه جنبش جمهوری خواهان دموکراتیک و لائیک ایران را به این کنفرانس دعوت کرده اید.
۱ ـ در ایران، تبعیض جنسیتی و جداسازی جنسی که از پشتوانه قانونی برخوردار است، فراگیرترین شکل های خشونت علیه زنان بشمار میرود. برای مثال به چند نمونه از قانون اساسی و قوانین جزائی اشاره می کنم:
· اصل ۱۱۵ قانون اساسی ایران: رئیس جمهور باید از میان رجال مذهبی و سیاسی انتخاب گردد. یعنی زنان حق انتخاب شدن به مقام ریاست جمهوری را ندارند.
· زن، حق قضاوت ندارد.
· پسر دو برابر دختر از اموال پدر و مادر ارث می برد.
· شوهر پس از مرگ زن یک چهارم اموال وی را به ارث می برد، در حالی که یک هشتم از اموال و دارائی شوهر، به زن تعلق می گیرد.
· ازدواج زن مسلمان با مرد غیر مسلمان جایز نیست، در صورتی که مرد مسلمان می تواند با زن غیر مسلمان ازدواج کند.
· حق طلاق، بطور یک جانبه به مرد داده شده است.
· ماده ۲۳ قانون قصاص به شوهر حق می دهد در صورتی که زن خود را در حال همبستری با غیر ببیند، او را بکشد.
· برای مردان چند همسری مجاز شمرده شده است.
· حق حضانت فرزند، حق طلاق در انحصار مردان است.
· اجازه کار و سفر زن به خارج از کشور در گرو موافقت مرد است.
۲ ـ سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۳ سالگی است و حق تحصیل در مدارس روزانه از زنان شوهر دار سلب شده است.
۳ ـ ماده ۱۱۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی سنگسار کردن تا مرگ را مجاز می شمرد.
۴ ـ زنان تنها ۱۴٪ از کل شاغلین ایران را تشکیل می دهند و اولین کسانی هستند که از کار اخراج می شوند. دستمزد نابرابر در برابر کار برابر و آزار جنسی زنان در محیط کار و عدم وجود هر نوع حمایت قانونی از انان در محیط کار و وابستگی مالی زنان به مردان فشار و خشونت های خانگی و اجتماعی به زنان را به امری روزمره بدل ساخته است.
۵ ـ جداسازی جنسیتی در دانشگاه ها، آموزشگاه ها، مدارس، محیط کار، اتوبوس های شهری، محیط های ورزشی، ورزشگاها، سواحل دریا ها... از دیگر تبعیضات علیه زنان در جمهوری اسلامی است
۶ ـ اعدام و شکنجه و تجاوز در طی دوران حاکمیت جمهوری اسلامی و خشونت علیه زنان، هر روز ابعاد گسترده به خود می گیرد. قربانیان عمده سنگسار را زنان تشکیل می دهند. تجاوز، تهدید و تحقیرهای جنسی در زندان ها، تجاوز به دختران باکره قبل از اعدام، قتل های ناموسی، ختنه دختران، خرید و فروش زنان و دختران، رواج فحشا تحت عنوان شرعی صیغه و حجاب اجباری موضوعات تحقیر و کاهش منزلت اجتماعی زنان است.
۷ ـ در ۱۱ ماه گذشته ۱۱۰ قربانی تجاوز جنسی وجود داشته است که در میان آن ها ۱۷ قربانی خردسال، ۱۷ مورد تجاوز گروهی و ۷ مورد تجاوز زنجیره ای ـ اطلاعاتی است که از بررسی ۴۰ پرونده رسانه ای شده به دست می آید. تعداد ۱۱۰ مورد تجاوز با توجه به سانسور شدید دولتی در این گونه موارد و خود سانسوری اکثریت تجاوز شونده ها حاکی از رشد میزان تجاوز است که بنا به گفته خبر آنلاین، رشدی ۱۱۳ در صدی داشته است.
۸ ـ فعالان جنبش زنان، نویسندگان، وکلا، روزنامهنگاران، هنرمندان و ورزشکاران زن زیر فشار مستقیم هر روزه رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی قرار دارند.
۹ ـ همچنین، مادران پارک لاله، مادران خاوران، خانوادههای جانباختگان و حامیان آنان نیز همواره مورد اذیت و آزار، تحقیر، ضرب و شتم قرار می گیرند و فقط به جرم دادخواهی، حمایت و همدردی زندانی می شوند.
۱۰ ـ زنان نه تنها قربانی اصلی حکومت اسلامی، بلکه قربانیان اصلی هر جنگی که در ایران شروع می شود، نیز هستند. حمله نظامی به ایران یا دستیابی رژیم جمهوری اسلامی به سلاح های هسته ای، سناریوهایی هستند که میتوانند به تخریب و کشتار، خانه خرابی مردم، تقویت استبداد و سرکوب نیرو های ترقی خواه و دمکرات کشور منجر شوند.
از این رو ما ضمن مخالفت با هر نوع حمله نظامی به ایران، براین باوریم که وادار کردن رژیم به پذیرش توقف غنی سازی اورانیوم، بهترین راه جلوگیری از خطر حمله نظامی به ایران و پایان بخشیدن به تحریم های بین المللی است.
آینده ایران باید توسط خود مردم کشور ما رقم بخورد. جایگزینی رژیم جمهوری اسلامی، توسط مردم ایران در محیطی دمکراتیک، آزاد و با رعایت کامل حقوق بشر و در اثر گسترش مبارزات اعتراضی و مسالمت آمیز و با نزدیکی و همکاری هر چه گسترده تر اپوزیسیون جمهوری خواه، طرفدار دمکراسی و جدایی دین و دولت، شکل گیرد. این مطلوب ترین راهی است که به جای تمکین به حکومت اسلامی و یا همراهی با حمله نظامی، می تواند روند تنش زدایی، صلح، امنیت و دمکراسی را در منطقه تقویت کند و راه را برای گسترش جنبش زنان هموار سازد.
۱۱ ـ ما از اتحادیه اروپا درخواست می کنیم:
· از خواسته های بحق مردم ایران برای حاکمیت برسرنوشت خویش که از جمله قوانین پذیرفته شده حقوق بشری است، حمایت کند و در راستای این مهم به پشتیبانی از حقوق زنان علیه قوانین ضد زن در جمهوری اسلامی اعتراض کند.
· با برگزاری کنفرانس های بین المللی در باره زنان ایران و دعوت از فعالان زنان ایرانی در داخل کشور و اعطای جایزه های حقوق بشری به آنه،ا صدای زنان ایران را پژواک دهد.
· پشتیبانی اتحادیه اروپا از مبارزات زنان درتشکل های کمپین یک میلیون امضاء، کمپین علیه سنگسار و کمپین علیه اعدام و شکنجه، تشویقی بر ادامه مبارزه زنان ایرانی است و امید به آینده بهتر را در آنان تقویت می کند.
با تشکر از توجه شما ناهید جعفرپور
▪ متن سخنرانی آقای مهدی اصلانی: " تابستان۶٧، پروندهایست هنوز ناگشوده "
خانمها، آقايان!
سلام بر شما. از شما متشکرم که اين فرصتِ مغتنم را در اختيار من قرار دادهايد.
اين نخستين بار نيست که جمهوری اسلامی از ورود هيئت ای نمايندگی به ايران جلوگيری به عمل میآورد. به عنوان نمونه چندی پيش نيز و پس از آنکه جامعه ی جهانی از سر تعامل همه ی پيش شرط های نظام اسلامی مبنی بر غير اروپايی و مسلمان و مرد بودن گزارشگر ويژه سازمان ملل را پذيرفت، از ورودِ آقای احمد شهيد به ايران ممانعت به عمل آوردند.
خانمها آقايان! اگر شما به گونه ای ادواری با اين شکل از عدم تعاملِ اين عنصر شرير و اصلاح ناپذيرِ جامعه ی جهانی يعنی نظام اسلامی مواجهه میشويد، اين نظامِ خداسالار از بدو تولدش، روزانه به هيچ تعاملی با شهروندان خود، نوعی تحقير اجتماعی را بر جامعه ی ايرانی تحميل کرده است.
شما قرار بود در سفرتان به تهران با مسئولينِ نظام اسلامی در مواردی همچون حقوق بشر و برنامه ی هسته ای "گفتوگوی سازنده" داشته باشيد. پس به من اجازه دهيد کمی از موقعيت خود و ارتباط آن با نقض حقوق بشر و غيرِ سازنده بودنِ اين حد از تعامل بگويم.
من يکی از بازماندهگان کشتار سراسری در زندان های ايران در تابستان سال ۱۳۶٧ هستم. سالی که پس از پايانِ جنگ ايران و عراق به فرمانِ بالاترين مقامِ مذهبی- سياسی ايران آيت الله خمينی و همراهی و همدستی تاًئيدآميزِ تمامی کار به دستان نظام اسلامی که بسياریشان در مقام قضاوت و مسند قدرت هستند دستکم نزديک به چهار هزار نفر زندانی حکم گرفته ی نظام اسلامی در فاصله ای کمتر از يک ماه در مقابل هيئتِ مرگِ منصوب از جانب آيتالله خمينی که يادآور دادگاه های تفتيش عقايد در دوران مدرن بود قرار گرفته و سهميه ی گورستانهای بینام و نشان شدند. تکرار میکنم دستکم نزديک به چهار هزار نفر. اين کشتارِ بیبديل که به جهت سکوتِ همه ی دولتمردان وقت همچنان در نظام اسلامی يک رازِ دولتی است، متاسفاًنه در زمانِ وقوع با سکوتی جهانی نيز مواجه شد. شادمانی از پايان يافتن جنگی هشت ساله و بازگشت جمهوری اسلامی به جامعه ی جهانی و کمک به بازسازی و سهمبری از نفت و ديگر مزايای اقتصادی بیترديد در چشم بستنِ بر آن اسيرکشی نقشی انکارناپذير داشت.
خانم ها آقايان! شما در سفر احتمالیتان به ايران فرصت نمیکرديد يا اين فرصت به شما ارزانی نمیشد تا از مکانی که میخواهم به شما معرفی کنم، ديدار کنيد. اين مکان گورستانی متروکه در کيلومتر سيزده جاده ی خراسان در جنوب شرقی تهران است. گورستانی که پس از انقلاب دفنگاه بی خدايان، مشرکان و کفار و بهائيان شد. اين گورستان که حکومتيان آن را لعنت آباد نام نهادند، امروز از جانب خانواده های قربانيان گلزار خاوران ناميده میشود. خاوران امروز مکانی است برای فراموش نکردن. آنچنان که آشويتس و داخائو نزد همهگیمان چنين مرتبتی دارد. خاوران دفنگاه پارهای از روشنفکران و فعالين سياسی ايرانی است که تنها به جهت داشتن فکر مخالف در گوره ايی بینشان جای گرفته اند. هنوز دفنگاه هزاران اعدامی ديگر بر ما دانسته نيست. در تابستان شصت و هفت اما به جهتِ ابعاد و ويژهگی جنايت، اعدامشدهگان را پس از دار زدن، با کاميون های يخچا لدار حمل گوشت بدين مکان حمل و شبانه در گورهای جمعی پنهان کردهاند.
خاوران تنها گورستانی از اين دست نيست که مشهورترين آن است. اغلب گورهای جمعی پس از سرنگونیی حکومت ها کشف میشوند و محافل حقوق بشری از آنها به عنوانِ اسنادِ آشکارِ جنايت عليه بشريت سخن به ميان میآورند. خاوران را اما مادرانِ ايرانزمين زمانی کشف کردند و با چنگ و ناخن شخم زدند، که هنوز حکومت اسلامی پابرجا است. خاوران شناسنامه ی دگرانديش کُشی نظام اسلامی میباشد.
برای يافتن اورانيوم غنی شده و برنامهی اتمی جمهوری اسلامی شما نيازمند دستگاه های پيچيده و ماهواره های فوق مدرن هستيد، اما اگر گذارتان به گورستان خاوران افتاد، با کمی خراش خاک به استخوان میرسيد. حفاری خاوران يعنی کشف استخوان هزاران جان جوان و غيبت انسان. حکومتيان بارها قصد تخريب و تغيير جغرافيای اين مکان را داشتهاند. مادران خاوران اما اين گورستان را برای روز دادخواهی عادلانه که دور نيست حفظ کرده اند.
امروز که اين شانس نصيب من شده تا از اين مکان خواستِ هزاران خانواده و وجدانِ زخمی و بيدار، که جز دادخواهی عادلانه نمیباشد را پژواک دهم، آنچه از دستتان بر میآيد برای ثبت و حفظِ اين مهمترين بنای يادبود و سند جنايت جمهوری اسلامی دريغ نکنيد و کشتار تابستان ۶٧ را مصداق جنايت عليه بشريت به رسميت بشناسيد و برخوردی شايسته ی قاتل داشته باشيد!
متشکرم.
· متن سخنرانی آقای جلال ایجادی
آقای جلال ایجادی که یک استاد دانشگاه در پاریس و عضو شورای شهر پاریس از سوی حزب سبز فرانسه می باشد، یکی از کارشناسان ایرانی در خارج از کشور در امور زیستگاهی ایران می باشد. ایشان در پارلمان، در مدت زمان کوتاهی که در اختیار داشت، از نابسامانی های زیستی و بی توجهی و نادانی رژیم ایران در این رشته سخن گفت:
با سپاس فراوان از پارلمان اروپا وخانم تاریا کرونبرگ رئیس کمیسیون ایران، خوشحالم که فرصتی یافتم تا مسائل حادی چون ویرانگری زیست محیطی و سیاست اتمی جمهوری اسلامی را در این پارلمان مطرح نمایم. در ایران زندگی انسان ها در خطر دائم است، آزادی پیوسته منکوب میشود، حقوق بشر هم از نظر سیاسی و هم از جهت زیست محیطی پایمال میگردد. داشتن زندگی سالم در زیستنگاه سالم حق هر فرد است و علیرغم اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی این اصل را برسمیت می شناسد ولی در کردار مداوم زیستبوم ایران مورد هجوم رژیم موجود است. سیاست حکومت در تناقض با محیط زیست سالم می باشد. بعنوان نمونه از دریاچه ارومیه دستخوش یک بحران جانفرسای اکولوژیکی است. این دریاچه شش هزار کیلومتری طی ۱۵ سال اخیر ۶۰ درصد سطح آب های خود را از دست داده و اگر اوضاع به همین صورت ادامه پیدا کند تا سه سال از بین خواهدرفت. این وضع ناگوار ناشی از عوامل زیر است:
· ایجاد بیش از سی سد و تعداد بسیاری چاه عمیق در اطراف این دریاچه بمنظور استفاده از آب جهت فعالیت کشاورزی و مصرف صنعتی
· ایجاد جاده میانگذر برای خودرو ها و برای راه آهن جهت وصل نمودن ساحل شرقی به ساحل غربی
· وارد کردن آب های آلوده و پساب های صنعتی به درون دریاچه با اجازه مقامات دولتی.
دریاچه ای که بیش از سی هزار سال قدمت دارد در حال مردن است و دولت کوچکترین اقدام در جهت حفظ آن نکرده است. دولت پیوسته از هرگونه تخصیص بودجه جهت بهبود وضع ممانعت نموده است. اقدام حکومت جهت خشک کردن دریاچه اقدامی است که نزدیک سی سال ادامه دارد. براستی از خود می توان پرسش نمود چرا حکومت برای نابودی دریاچه کمر همت بسته است؟ برخی از رسانه ها برآنند که در کف این دریاچه معادن اروانیوم وجود دارد و از آنجا که رژیم خواهان دستیابی بدان است، آگاهانه در پی خشک نمودن دریاچه ارومیه می باشد. طی این دوران تخریبی هرگونه نظر دهی و هشدار متخصصان و طرفداران محیط زیست پیوسته نا دیده انگاشته شده است و فعالین و مدافعان محیط زیست، دریاچه ارومیه مورد سرکوب قرارگرفته اند.
امکان نجات دریاچه هنوز موجود است و اروپا می تواند کمک کند و با درخواست یک کنفرانس بین المللی در ایران به حکومت فشار وارد آورد تا با باز نمودن سدها از فشار روی دریاچه کاسته شود. بیش از چهل سال است که ایران کنوانسیون رامسر را امضا نموده ودریاچه ارومیه در لیست مورد توجه کنوانسیون قرار دارد.
ویرانگری زیست بومی را نیز در سایر نقاط ایران می توان مشاهده کرد. زاینده رود که بطول۳۵۰ کیلومترمی باشد، بدنبال مدیریت نادرست مسئولان در بخش شرقی خود خشک شد و تولید و زندگی اقتصادی تعداد بیشماری از کشاورزان اصفهان نابود گردید. هزاران شکایت توسط کشاورزان به دادگاه تسلیم شده است و آنها خواهان حقوق و حقابه خویشند. اخیرا زیر فشار مردم مقدار کمی از آب پشت سدها به جریان افتاده است و در واقع قصد رژیم فقط نرمش در یک دوره کوتاه است. حال آنکه اصفهان خواهان آنست تا دوباره آب ها زیر پل ها رها شود و به سیاست سرا پا اشتباه دولت پایان داده شود. تالاب گاوخونی نابود شده است. تالاب انزلی در بحران اکولوژیکی عمیقی بسرمی برد. دریاچه بختگان خشک شد، کارون بحرانی است و دریای مازندران بطور شدید آلوده است. جنگل ها تخریب می شوند، بیودیورسیته و میراث طبیعی ایران بطور جدی تهدید میگردد.
جنبه دیگر در باره سیاست اتمی حکومت اسلامی است. این سیاست، ماجراجویانه، بحران زا، و در برابر سیاست مسالمت آمیز است. مردم ما آتم نمیخواهد، در ایران آزادی نظر موجود نیست تا شهروند ایرانی نقد و نظر خود را آشکار بیان کند. توسعه سیاست اتمی از نظر اقتصادی اشتباه محض است، برای کشوری که سیصد روز آفتابی دارد و منابع فسیلی بیشمار درآن وجود دارد. هدف رژیم اسلامی هدف سیاسی و نظامی است و او خواهان دسترسی به بمب اتم است. امری که به زیان منافع مردم ایران و امر صلح می باشد. اروپا باید سیاست قاطع و روشن نسبت به رژیم حاکم داشته باشد. مداخله نظامی در ایران درست نیست. ولی فشار و مجازات اقتصادی نفتی و نیز فشار روی مسئولان سیاسی و نظامی درست است. ۸۰ درصد بودجه ۳۵۰ میلیارد یورو ایران متکی بر درآمد نفتی است. اگر شرکت های نفتی غربی نفت ایران را نخرند، رژیم ایران از نفس می افتد. اتحادیه اروپا باید سیاست قاطع نسبت به رژیم ایران داشته باشد. اما متاسفانه منافع گوناگون کشورهای اروپائی مانع یک سیاست قدرتمند است. اروپا می تواند به مردم ایران مدد برساند، حمایت از دمکراسی خواهی و فعالان حقوق بشر و نیز حمایت فعال از طرفداران زیست بوم یک وظیفه بین المللی است.
از توجه همه شما سپاسگزارم.
گزارش از انور میرستاری
پارس دیلی نیوز

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر