۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

کاسپین ماکان، نامزد ندا آقاسلطان پس از دو سال

article picture
کاسپین ماکان، نامزد ندا آقاسلطان پس از دو سال، در بیست و نهمین زادروز ندا، سکوت خود را شکست...
کاسپین ماکان، نامزد ندا آقاسلطان که شش روز پس از خاکسپاری نامزدش بازداشت شده و به مدت بیش از دوماه در زندان اوین و در زیر بدترین شکنجه ها به سر میبرد، پس از آزادی تن به هجرت اجباری سپرده و به صورت غیر قانونی از کشور خارج شده و هم اکنون در کانادا به سر میبرد. وی که پس از افشاگری های زیاد در مورد قتل ندا و همچنین دیگر جنایات رژیم اسلامی؛ از هر دو جناح اصلاح طلبان و عوامل رژیم اسلامی مورد ترور شخصیتی قرار گرفته و در این رابطه ؛ سکوت اختیار کرده بود، سرانجام در بیست و نهمین زادروز ندا، با انتشار متنی جنجالی در وبلاگ شخصی خود به سکوتش پایان داد:
به آنان که قلبی تپنده برای ایران دارند؛
دوشنبه، ۳ بهمن برابر با ۲۳ ژانویه، زادروز طلوع ندا است، وی در بیست و ششمین بهار زندگی اش، با روحیه‌ای لبریز از شوق به میهن و آزادی، در پی‌ مخالفت با رژیم خودکامه اسلامی، عاقبت در سی‌‌ام خرداد ماه ۸۸ توسط دژخیمان جنایتکار، با شلیک مستقیم گلوله به قلبش، به قتل رسید.
این تنها یکی‌ از هزاران نمونه از جنایات اسلامگرایان بود که در طول سه دهه حاکمیت مذهبی‌ انجام گرفت. ولی‌ این بار در وسط خیابان، درست در برابر چشم مردم معترض و مخالف حکومت انجام شد. صحنهٔ هولناک و جانسوز از آخرین لحظات زندگی‌ ندا توسط چند هم میهن شجاع به وسیلهٔ دوربین تلفن موبایل تصویربرداری شده و چند ساعت بعد در تیتر اخبار رسانه‌های بین‌المللی قرار گرفت تا مردم جهان ناظر آن باشند.
فردای آن روز، پس از تحویل پیکر ندا و دفن وی، وقتی‌ متوجه شدم مزدوران امنیتی خانواده ندا را زیر فشار شدید و تهدید برای سکوت و حتی انکار موضوع قرار داده اند، و از یکایک آنان تعهد کتبی‌ گرفته اند، آنگاه با پذیرفتن همه بار مسٔولیت تا جایی‌ که اعضای خانواده با خطر جدی روبرو نشوند، شروع به افشای مساله از طریق رسانه‌های بین‌المللی کردم و از آنجایی که خود یک خبر نگار بودم و در همین رابطه فعالیت های حرفه‌ای و عضویت‌های گوناگون داخلی‌ و بین المللی داشتم، با کمک چند نفر از همکاران که بانوان با شهامتی بودند، ظرف چند ساعت موفق شدم تا نقشهٔ کثیف مزدوران وحشت زده، در مورد انکار قتل ندا و سناریو سازی راجع به او را، کاملاً بر هم بزنم. گرچه تنها به دلیل امنیت خانواده ندا ناچار شدم به طور واضح علت حضور ندا را در آن شرایط شرح ندهم، اما انتشار و پوشش خبر افشای قتل ندا توسط نیروهای دولتی، و علاوه بر آن گزارش‌هایی‌ که راجع به نحوهٔ سرکوب مردم در مهمترین رسانه‌ ها، منتشر کردم، به قدری گسترده بود، که حیله گران اسلامی هرگز موفق به توجیه قابل قبولی در مورد این اقدام ضدّ انسانی‌ خود نشدند.

بی‌ هیچ ترسی‌، این اطلاع رسانی را تا جایی‌ ادامه دادم، که پس از گذشت ۳ روز، رسانه‌‌های حکومتی از جمله ایرنا (خبرگزاری جمهوری اسلامی) و واحد مرکزی اخبار سازمان صدا و سیما که زیر نظر مستقیم دستگاه اطلاعاتی‌ و امنیتی رژیم کار میکنند، ناگزیر به اعلام این خبر یعنی‌ کشته شدن ندا گردیدند! آنها بنده را به عنوان نویسنده، فیلمساز و روزنامه نگار به خوبی می شناختند و با آثارم نیز، از جمله کتاب ها، فیلم‌ها و گزارش‌هایم که تا آن زمان بیشتر پیرامون مسائل تاریخی‌ و طبیعت بوده و همچنین گاهی به صورت موشکافانه همراه با مسأل سیاسی بر علیه دستگاه حاکمیت و اسلام بود؛ آشنایی داشتند.
سپس دو تیم در دو زمان متفاوت از دو رسانه یاد شده به سراغم آمدند و درخواست ضبط گزارش کردند. من نیز با این شرط پذیرفتم که بدون هیچ محدودیتی حرف بزنم. آن ها قبول کردند و حاضر شدم در حضور وکیل خود در دفتر و منزلم گفتگو را انجام بدهم. در دو جلسه ی ۱ ساعته ، نخست در مورد ترور ندا، توسط عوامل رژیم و سرکوب وحشیانه مردم صحبت کردم و بعد، بر علیه حکومت و به طور مستقیم، خطاب به شخص خامنه‌ای و احمدی‌نژاد به عنوان بانیان و رهبران این جنایت‌ها پیام هایی دادم. بدیهی‌ بود که هرگز پخش نخواهد شد اما حداقل میدانستم که به گوش مقامات مربوطه می‌رسد، که رسید. البته همانطور که پیش از این گفتم، آن ها سرانجام چند ساعت پس از گفتگو با من، بخش‌های کوتاهی‌ را با تغییر منتشر کردند.
من و ندا بیش از ۲ ماه بود که باهم آشنا شده بودیم اما به قول ندا به هزاران دلیل، وابستگی عمیقی بین ما شکل گرفت، بنابراین ندا همه‌ٔ هستی‌ من بود! او دیگر رفته بود، و من در حقیقت برای از دست دادن هیچ نداشتم. تنها بودم، اما دلایل زیادی بود که به من نیرو می بخشید، تا بدون هراس حرف بزنم.
مهم ترینِ آن ها صحبت های ساده و نافذ ندا و همچنین خواسته‌هایش از من بود که به سرنگونی رژیم و آزادی مردم که همان آرزوی دیرینه من نیز بود ختم می شد.
حال در مقابل جنگی که به طور مستقیم با حکومت جنایتکار اسلامی به راه انداخته بودم، پایانی جز اعدام، برای خود پیش بینی‌ نمی کردم! دیگر اهمیت نداشت که چه سرنوشتی در انتظارم است.
تا قبل از دستگیری ام خیالم از این جهت راحت بود؛ که چون همیشه برای مقابله با حکومت کاملاً مستقل و به شیوهٔ خود عمل می‌کردم و از طرفی‌ هرگز عضو گروه‌ها و حزب‌های داخل یا خارج از کشور نبودم و به واسطهٔ‌ شغلم بسیاری مرا می شناختند، کمتر نگران بودم که بخواهند اتهامی به من وارد کنند که به نفعشان تمام بشود. به همین لحاظ تلاش می‌کردم قوی بوده و صدای ندا باشم.
ندا هیچ وقت و به هیچ عنوان در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده و هرگز رأی نداده بود! به قول خودش شناسنامه اش پاک بود و پاک باقی‌ ماند.
استدلال ندا این بود که شرکت در انتخابات حتی اگر در نهایت تقلبی هم صورت نگیرد، خیانت به خود ماست! چون حکومت، افرادی را روی کار خواهد آورد، که خودش پرورش داده باشد! همیشه میگفت: اساس حکومت اسلامی باعث همهٔ بدبختی هاست! پس تغییر چند مهره جز تداوم بخشیدن، به بقای رژیم و البته فشارها و ویرانی های بیشتر، نتیجهٔ دیگری به بار نمی آورد. این را به آن دسته از حامیان حکومت اسلامیِ موسوم به اصلاح طلب ها میگویم: ندا از این به اصطلاحِ شما "انقلابِ اسلامی" بیزار بود و همیشه از پدر و مادرش انتقاد می کرد، میگفت: شما و امثال شما که به دنبال خمینی جنایتکار رفتید، کشور را به ویرانی کشاندید. این نکته‌ای است که پس از ندا مادر و پدر محترم ایشان نیز در رسانه‌ ها مطرح کردند.
نباید اجازه میدادم تا فریاد ندا مثل بسیاری از هموطن‌های دیگر به خاطر فشار و تهدید بازماندگان، در سکوت و ابهام خاموش شود، و از طرفی‌ باید مانع آن می شدم که اصلاح طلبان یا همان فرصت طلبان، نام ندا را مصادره کرده و از وی برای نسخه دیگری از حکومت اسلامی سوء استفاده کنند.
بنابراین پیش از بازداشتم، با اقداماتِ به موقع، یک تنه در مقابل این دسیسه‌ها ایستادم، و تنها سعی‌ کردم تا مردم دنیا هدف پاک ندا را همچون چهره معصومش بشناسند.
طولی‌ نکشید که صدای ندا از گلوی میلیون ها نفر در سراسر گیتی‌ به فریادی رسا مبدّل شد که پایه‌های حکومت های مستبد را در تمام دنیا به لرزه درآورد و اندک زمانی‌ بعد هزاران ندا روییدند.
و بدین ترتیب قیام و خیزش آزادی خواهانه مردم، در تمام جهان شکل تازه و گسترده‌تری به خود گرفت.
پیام ندا، آزادی، برابری و صلح برای همه مردم بود و این همان احساسی بود که او را جاودان ساخت.
سناتور جان مک کین، می گوید: ندا با چشمانی باز از دنیا رفت. وای بر ما که با چشمانی بسته زندگی کنیم...
در گرامیداشت این روز بار دیگر با پیام همگرایی بر علیه حکومت جنون اسلامی، به پا خیزیم.
درود من به تمام جاوید نامان راه آزادی که با تقدیم جان خود دانه های آگاهی را در سرشت اجتماع کاشتند.
آزاد باد وطن و هموطن
کاسپین ماکان
23-01-2012

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر