۱۳۹۰ تیر ۱۸, شنبه

چرا ابوشریف اولین فرمانده سپاه پاسداران به کشور بازگشت


ایشان الان حدود 72 سال سن دارد اما به نظرم سابقه پر حرف و حدیث وی و همینطور با کوله باری از تجربه پس از سال ها بازگشتش به کشور حائز اهمیت و قابل تامل است
امروز (پنج‌شنبه، 16 تیر 1390 ) برخی رسانه ها خبر از بازگشت عباس آقا زمانی (ابوشریف) از موسسین و اولین فرمانده سپاه پاسداران به ایران داده اند. ابوشریف در سال ۱۳۴۲ به عضویت حزب زیر زمینی ملل اسلامی به رهبری سید محمد کاظم موسوی بجنوردی در آمد.
حزب ملل اسلامی، در آن سال‌ها، با مرام اسلامی و انقلابی و مشی مسلحانه برای سرنگونی حکومت پهلوی و تاسیس حکومت اسلامی بنا نهاده شده بود. با لو رفتن تشکیلات این حزب توسط ساواک، آقازمانی در آبان ۱۳۴۴ به همراه سایر اعضای حزب دستگیر شده و به ۵/۳ سال حبس محکوم شد. وی با گذراندن حدود نیمی از دوره محکومیت خود، در سال ۱۳۴۶ از زندان آزاد شد.


 عباس آقازمانی در سال ۱۳۴۶ و با گذشت زمان اندکی از آزادی، با گردآوری عده‌ای از همرزمان سابق خود در حزب ملل اسلامی از جمله احمداحمد، جعفر منصور و جواد منصوری، سازمان مخفی حزب الله را بنا نهاد. از سال ۱۳۴۸ همراه حزب الله به فعالیت ضد رژیم در پوشش برپایی کلاس‌های تدریس علوم اسلامی و عربی در محافل مذهبی و برخی مساجد تهران اقدام کرد. وی همچنین در سال‌های ۱۳۴۷ -۱۳۴۸ با انجمن حجتیه آن زمان در مواجهه با بهائیان همکاری داشت.
در همان ایام در رشته معقول(حقوق اسلامی) از دانشکده الهیات فارغ التحصیل شد. وی علاوه بر تحصیل در علوم دینی، بسیار علاقه مند به فراگیری و تسلط بر زبان‌های دیگر بوده‌است. در سال ۱۳۴۹ به بهانه معالجه پدر به اتریش رفت. از آنجا به لبنان و سپس پایگاه‌های فلسطینی برای طی دوره‌های چریکی و عملیات نظامی عزیمت نمود. وی پس از آن به ایران بازگشت اما دوباره جهت ادامه تحصیل راهی اتریش شد. در این زمان با آشکار شدن روابط او با آموزش دیده‌های دوره‌های چریکی در الفتح، دستور دستگیری وی توسط ساواک داده شد و بار دیگر در ۳۰ تیر ۱۳۵۱ و هنگام ورود به ایران دستگیر شد.
در آبان سال 51 پس از مرخصی در فرصتی مناسب و با همکاری برادرش احمد آقازمانی که او نیز از اعضای بازداشت شده حزب ملل اسلامی بود و برخی دیگر ا اقوام خود با فریب ساواک و مخفیانه از راه زمینی به کشور پاکستان فرار کرد. وی پس از آن به مدت ۲ سال بصورت طلبه‌ای ناشناس در خارج از کشور زندگی می‌کرد. . آقازمانی در سال ۱۳۵۴ بار دیگر به لبنان رفت و مدتی در اردوگاه‌های فلسطینی به آموزش و فعالیت نظامی مشغول شد.
او که هیچگاه فکر نمی‌کرد بتواند بزودی و با سرنگونی حکومت پهلوی به ایران بازگردد، در همین سال با زنی لبنانی ازدواج کرد. وی از این زن صاحب ۲ فرزند شد. او از همسر ایرانی خود نیز ۵ فرزند داشت. آقازمانی در زمان حضور خود در لبنان، میان گروه‌های مبارز فلسطینی و لبنانی به لقب «ابوشریف» شهرت یافت. مواضع ابوشریف در آن زمان حمایت و همکاری با جنبش فلسطینی الفتح در مواجهه با اسرائیل بوده‌است.
ظاهرا در آن زمان وی و جنبش الفتح دارای تقابلاتی نیز با امام موسی صدر- مصطفی چمران و جنبش امل بوده‌اند. ابوشریف پس از چندی به اروپا رفت و برای تحصیل در رشته حقوق بین‌الملل با رشته فرعی تاریخ فلسفه در مقطع فوق لیسانس وارد دانشگاه دولتی فرانکفورت شد. علیرغم این موضوع، بدلیل فعالیت‌های سیاسی و تردد میان آلمان و خاورمیانه موفق به تکمیل تحصیلات و ارایه پایان نامه خود نشد. وی همچنین برای مدتی در دمشق به تحصیل علوم دینی اهل سنت (مکتب حنفی، شافعی) در دانشکده اسلامی جامع الفتح الاسلامیه پرداخت.
همزمان با اوجگیری انقلاب، ابوشریف در سال ۱۳۵۷ به نوفل لوشاتو رفت و پس از قریب به ۷ سال، به همراه آیت‌الله خمینی به وطن بازگشت و با توجه به تجربیات خود، به سامان دادن نیروهای نظامی انقلابی پرداخت که پس از چندی به شکل گیری اولین هسته‌های سپاه پاسداران منجر شد.در خرداد59 با حکم بنی صدر به فرماندهی سپاه پاسداران منصوب شد اما پس از 1 ماه از این سمت استعفا داد. عباس آقازمانی در شهریور ۱۳۶۰ بعنوان کاردار ایران در پاکستان منصوب و در فروردین ۱۳۶۱ به سمت سفیر ایران در آن کشور برگزیده شد.
ماموریت وی در کشور پاکستان بعد از ۳ سال پایان یافت و ابوشریف در سال ۱۳۶۳ به ایران بازگشت. بعد از بازگشت از پاکستان، به شهر قم رفت و به تکمیل تحصیلات دینی خود تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه علمیه قم پرداخت(بنابر نقل قولی که از ابوشریف شنیده شده، وی پس از بازگشت از کشور پاکستان، مدتی نیز مشاور آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان سمت رییس جمهوری ایران را بر عهده داشت، بوده‌است). آقازمانی همزمان با حضور در شهر قم و در زمانیکه آیت‌الله منتظری قائم مقام رهبری جمهوری اسلامی بود، نمایندگی ایشان در امور افغانستان را بر عهده داشته و به مجاهدین افغان در نبرد با دولت اشغالگر شوروی سابق یاری می‌رساند.
پس از آن رهسپار پاكستان شد و ارتباطات خود را با نیروهای جهادی و احزاب شیعه و سنی افغانستان عمیق‌تر كرد و تجربیات خود را در اختیار مجاهدان افغان گذاشت و با تشكیل كلاس‌های عربی و قرآن، در تقویت ایدئولوژی و نیز ایجاد وحدت بین مجاهدان فعالیت می‌كرد. او در هنگامه سقوط دولت كمونیستی نجیب‌ا... در كنار مجاهدان افغان وارد كابل شد. پس از آن كه گروه طالبان بخش‌های عمده افغانستان را به اشغال خود درآورد و كابل در آستانه سقوط قرار گرفت، ابوشریف به همراه تعدادی از مجاهدان و نیروهای جهادی افغان، قبل از سقوط كامل پایتخت با تغییر چهره و ظاهر، از كابل خارج شد و پس از تحمل دشواری‌های فراوان وارد پاكستان شد.
او از آن زمان به بعد به زندگی در میان طلاب علوم دینی پاكستان بسنده كرد و به فعالیت‌های علمی و مذهبی در آن كشور مشغول شد. نکته قابل تامل اینجاست که سایت مشرق نیوز با آن خط و مشی خاص در 21 اردیبهشت ماه سال 90 پس از سال ها خبر از وی می دهد و عکسی اختصاصی از وی منتشر می کند و به سوابق وی و ابعاد شخصیتی وی می پردازد ودر آخر یادآور می شود او «هنوز» به آیت الله خامنه ای علاقه دارد ایشان حدود 1 ماه نیم پس از آن بعد از سال ها به کشور باز می گردد. اما اینکه ایشان با امام موسی صدر در تعارض بوده اند و همواره از الفتح حمایت می کردند با خطی که مشرق دارد اصلا نمی خواند نکته مهم سوابق ایشان در انجمن حجتیه است که در خاطرات عزت شاهی آمده است.ایشان الان حدود 72 سال سن دارد اما به نظرم سابقه پر حرف و حدیث وی و همینطور با کوله باری از تجربه پس از سال ها بازگشتش به کشور حائز اهمیت و قابل تامل است

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر