۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۱, شنبه

محروم کردن دانشجویان دگر اندیش از تحصیل ، اعدامی به شیوع دیگر!


- محرومیت از تحصیل دانشجوی ترم 5 رشته علوم سیاسی دانشگاه علامه طباطبایی تهران از طرف کمیته انظباطی
- صدور پانزده ترم محرومیت از تحصیل برای دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد با فشار اداره اطلاعات و حراست
- محاکمه و محرومیت از تحصیل فعالین مستقل دانشجویی دانشگاه آزاد ،واحداراک و کردستان

این چنین اخبارهای ارسالی از موارد نقص حقوق بشر که توسط رژیم جمهوری اسلامی بر روی دانشجویان و فعالین دانشجویی صورت می پذیرد،واژه های درونشان نهفته است همچون محرومیت از تحصیل،یکدست نمودن و تصفیه دانشجویان و عباراتی دیگر که در سی و دوسال گذشته بارها شنیده شده ،که نشان از عکس العمل همیشگی حاکمیت اقتدار گرا در مقابل دانشجویان دگر اندیش بوده است.
شکل گیری محرومیت از تحصیل نه در دوره احمدی نژاد و نه در دوره اصلاحات ، بلکه از بدو بر روی کار آمدن انقلاب اسلامی در کنار انواع محرومیتها، مقارن با انقلاب فرهنگی که مقصودشان از فرهنگ (( اسلامی و دفن کردن چند استخوان در دانشگاه ها ، اخراج استادان و دانشجویان دگر اندیش و آوردن تعدادی افراد بنام دانشجویان بسیجی میباشد )) در سال 1359 آغاز گردید!
از سال 1359 دانشگاهای ایران به مدت 3 سال به مناسبت انقلاب فرهنگی تعطیل بود و پس از باز گشایی دانشگا ها در سال 61 و در زمان ثبت نام مجدد در تیرماه 1362 محرومیتها شامل حال تمامی اقشار دگر اندیش دانشگاه شده بود و در این میان شاید بهائیان تنها اقلیتی می بودند که در سی و دوسال گذشته ،این محرومیت ها به شکل سیستماتیک و برنامه ریزی شده شامل حالشان شده میباشد.

ریشه چیست؟ آیا استبدادیان پس از گذشت 32 سال توانستند با محروم و سرکوب کردن فعالین دانشجویی به اهداف خود دست یابند؟ از آنجا که دانشجو با بازتاب اوج آزادی اندیشه و به پرسش کشیدن همه چیز، مسایل اجتماعی پیرامون خود را تجزیه و تحلیل میکند و سپس با گفتگو سعی بر روشن کردن افکار عمومی و خواستهای آنان از حاکمان خود طلب میکنند و همچنین زمانی که دریافتند حاکمان در پی جامعه ای که قول داده بودند نیستند و امکان تحقق دموکراسی و احترام به حقوق بشر در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی نمی گنجد، حاضر شدند همه چیز خود را به پای آرمان آزادی و برابری بریزند،از این رو حکومت توتالیته اسلامی با سرکوبهای وحشیانه و کشتار که میتوان اشاره داشت به حوادث کوی دانشگاه در تیر ماه سال 87 و خردادماه سال 80،82، 84 و همچنین بازداشت و دادن احکام های سنگین زندان، سلولهای انفرادی و گرفتن اعترافات ساختگی و دروغین در این سه دهه و خصوصا بعد از انتخابات سال 1388 دست به اقدام و حذف نموده. با این حال نتوانسته کوچکترین خللی در روند اعتراضات دمکراسی خواهی دانشجویان تاثیری بگذارد.

این نوشته بنا ندارد به ذکر بیشتر علل و چگونگی محرومیت از تحصیل بپردازد . بلکه موضوعی که در این مقال قصد پرداختن به آن را دارم تبعات مختلف روحی وروانی فرد ، بعد از محرومیت از تحصیل میباشد.

 با این مقدمه شروع میکنم که همه میدانیم اعدام به مثابه شدیدترین مجازات یعنی " کشتن یک فرد توسط دستگاه قضایی" اعدامی با اعدام شدنش ،از دردها و رنج ها و کابوس هایش آزاد شده است و دیگر نیست عواقب اعدام خود را ببیند و آنها را تجربه کند!
حال در این طرف بحث، دانشجوی محکوم به محرومیت از تحصیل را در نظر بگیرید که یا به صورت کتبی یا شفائی خبر اخراج خود را از کمیته انظباتی یا حراست دانشگاه دریافت نموده .میزان ناراحتی و شکنجه روانی که بر او در بهار جوانی بدلیل محروم شدن از تحصیل وارد شده و تا آخر عمر برای او پیامدهای فرهنگی، روانی،و اجتماعی ناگواری به وجود میاورد آیا قابل توصیف همانند اعدام نمیتواند باشد ؟! آیا انسانی که هر لحظه از زندگی اش به محروم شدن از حق بشری خود افتاده که منجر به افت کیفیت عادی روزانه او منجر شده ،همانند اعدام کردن نمیباشد؟!
به تجربه خود نگارنده { که در سال 83 فقط بخاطر خواندن یک بیت شعراعتراضی در وصف خمینی در همایش امام و اندیشه های امام در دانشگاه که پس از آن منجر به اخراج از ان واحد آموزشی شده } دریافتم که شکنجه های روحی و روانی به مراتب بدتر از شکنجه های جسمی میباشد . زیرا آثار مخرب این نوع از شکنجه تا سالیان طولانی با روح و روان فرد همیشه همراه خواهد بود.

حال چرا نگارنده این نوع شکنجه را اعدامی به شیوع دیگر بیان می نماید به این اشاره دارد که ، این نوع شکنجه روانی که جزء لاینفک اعدام روحی میباشد ، روان و اعصاب و احساسات شخص در این میان نادیده گرفته میشود و کسانیکه با چنین صدور احکامی فکر میکنند مجازات را بر جسم شخص انجام میدهند ،غافل از اینکه که مجازات روانی قابل مشاهده و اندازه گیری نیست و اثری از آن در ظاهر جسمانی طرف به چشم نمی آیید باعث شده که بعضی از جوانانی که پس ازمحرومیت از تحصیل دچار افسردگی شدیدی شده و آرام آرام به سمت بی تفاوتی کشیده میشوند منجر به سرخوردگی و نا امیدی شده که در اقدامی دور از تصور  دست به خود کشی زده یا بسوی اعتیاد گرفتار می شوند! که این چنین نقص حقوق بشر ارمغانی است از سوی مستبدین با عنوانی ، اعدام به شیوع دیگر

اما سخن امروز من با سردمداران حکومت ولایی میباشد که همکلاسی هایم را به دلیل احضارعقیده به درون سیاه چالهای قرون وسطایی انداخته  ویا با محروم کردن از تحصیل ، آنها را دچار مشکلات فراوان کرده.شما استبدادیان باید این واقعیت را قبول کنید که با محروم کردن از تحصیل فعالین دانشجویی و دانشجویان دگر اندیش و محدودیتهای مختلفی مانند تفکیک جنسیتی در دانشگاها، و تغییر متون برخی از // رشته های مسئله دار علوم انسانی //نمی توانید افکار دانشجویان را از بین ببرید . زیرا با رویش جوانه های دانشجویی تا زمانی که دموکراسی غیر ایدئولوژیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر بر ساختار قدرت حکمفرما نگردد، زندان و محرومیت از تحصیل راهی گشوده و اجتناب ناپذیر برای دانشجویان وفادار و متعهد به سنت روشنگری دانشگاه میباشد.

آرش ناجی
کانون دفاع از حقوق بشر در ایران



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر