۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

گشت ارشاد، "از ارزش های اسلامی" تا کنترل لباس زیر


سالهاست که زنان ایرانی با تنگ تر شدن حلقه محدودیت پوشش در خیابانهای ایران رو به رو هستند. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی هر فصل سال تغییر نوع پوشش را بهانه ای می کند تا مانوری را برای کنترل پوشش زنان ترتیب دهد و خبرهای رسیده از تهران خبر از آن دارد که علاوه بر انواع ون و پاترول و نیروهای مجهز متمرکز در میدانها و خیابانهای اصلی شهر حالا نیروهای گشت ویژه در خیابانها پرسه می زنند تا هیچ به گفته آنها بدحجابی از دید آنها پنهان نماند.
الهام دختر ۲۳ ساله ساکن تهران از آخرین تجربه اش در کنترل توسط نیروی انتظامی برای ما می گوید.

الهام: من دقیقا توی میدان ونک ضلع غربی میدان داشتم از توی یکی از خیابانهای آن طرف که اسمش الان یادم نیست می آمدم پایین و رسیدم به نیروی انتظامی. اصلا توی فکر بودم وحواسم نبود که نیروی انتظامی آنجا ایستاده والا خوب محتاط تر رد می شدم. داشتم رد می شدم که یکی از این خانم چادری ها صدایم زد و گفت بیا برو سمت ماشین. گفتم که من توی ماشین نمی روم . خانمی که آنجا بود گفت بیا نزدیکتر. اصلا کی به تو گفته بیا توماشین و فلان. رفتم پیشش و از او اصرار که بیا نزدیک من و من دور ایستاده بودم.

خانم الهام شما چه پوششی داشتید که ماموران نیروی انتظامی با شما اینطور رفتار کردند؟ می شود جزییاتش را دقیق تر بگویید؟

روسری من تقربیا عقب بود و چتری هایم تا روی پیشانی ام آمده بود و آستینهایم هم بالا بود و مانتویم هم بالای زانویم بود. پوششی بود که نیروی انتظامی به خیلی چیزها می توانست گیر بدهد. ولی در هر صورت صدایم کرد و ازم خواست که سوار شوم. من گفتم سوار نمی شوم. گفت برو تو، می خواهم باهات  حرفی بزنم که بیرون نمی توانم بگویم. گفتم عیب ندارد. نزدیک شدم بهش و گفتم الان می شنوم تو این فاصله به جز من و شما کسی نمی شنود. بهم بگین. بعد گفت شما این لباس را پوشیدی چرازیرش سوتین نبستی ؟ من گفتم که یعنی چه. چرا بسته ام سوتین. دوباره گفت نه نبستی. برو تو سوار شو. گفتم من تو نمی روم. یقه ام را همانجا زدم کنار و بند سوتین ام را نشانش دادم  گفتم اینها! گفت به به وسط خیابون! گفتم حالا دیگر فقط خودت داری می بینی. پشت سرت که ماشین است. گفت خیلی خوب برو.  داشتم می رفتم که خودم متوجه شدم آستینهایم و موهایم خیلی بیرون است. آمدم آستین هایم را بدم پایین گفت آن آستین ها را هم بده پایین راستی! خودش یادش افتاده بود که آستین هایم هم بالاست!

شما از آن خانم نپرسیدید که این که شما در زیر لباس رسمی تان سینه بند بر تن دارید یا نه چه ربطی می تواند به مساله حجاب شم اداشته باشد ؟

من راستش آن لحظه شوکه شده بودم بعد توی خیابان راه می رفتم و عصبانی بودم و باورم نمی شد که چه به من گفته بود خیلی حرفها بعدا به ذهنم رسید. ولی آن لحظه فقط شوکه بودم. ازایرادی که از من گرفته بودد که گفت سوتین نبستی. باورم نمی شد. فقط به ذهنم رسید که بند سوتین ام را نشانش دهم.



خانم الهام،‌ برای دوستان شما یا اطرافیان شما چنین اتفاقی افتاده یا یک استثنا بوده که در مورد شما رخ داده؟

من نشنیدم تا حالا به کسی همچین حرفی زده باشند. ‌ بعدا که فکر کردم به موضوع،  حدسم این است، که چون من پافشاری کردم که سوار نمی شوم، ممکن است خواسته یک چیزی به من بگوید که من مجبور شوم برای اثبات حقانیت ام سوار شوم که در هر صورت سوار نشدم.

فکر می کنید اگر سوار می شدید چه اتفاقی برایتان می افتاد؟

من مطمئن بودم که اگر سوار می شدم پیاده نمی شدم. چون قبلا این اتفاق مشابه سر جوراب نپوشیدن برایم افتاده بود که به من گفتند سوار شو برو آن تو جورابت را پاکن. که من گفتم همینجا پا می کنم.  گفتند نه برو تو بشین روی صندلی راحت جورابت را پات کن بیا بیرون. من سوار شدم و جورابم را پایم کردم ولی پشت سر من یک عده دیگر را سوار کردند و در را بستند و ما ر  به وزرا بردند. از آن تجربه به بعد من مطمئن بودم که به هر قیمتی نمی خواهم سوار شوم.

از تجربه قبلی شما که به خاطر نپوشیدن جوراب به وزرا رفتید،‌ برای ما بگویید. آیا اتهامی هم که در آنجا برای شما ثبت شد برپا  نداشتن جوراب بود؟

‌ نه آن دفعه اتهامم پوشیدن کت دامن بود . من یک دامن بلند تا مچ پایم پوشیده بودم با یک مانتوی معمولی. زیر آن  جوراب نپوشیده بودم ولی جوراب همراهم بود. به من گفتند جوراب پایت نیست. گفتم یک جوراب بلند همراهم هست و همین الان می پوشم. که گفتند سوار شو تو ماشین پایت کن. ولی وقتی رفتم وزرا توی فرم ام نوشته بودند پوشیدن کت دامن در خیابان.

و چه مجازاتی برای شما به این اتهام در نظر گرفته شد؟

هیچی. من همان روز از وزرا بیرون آمدم . برای اینکه جورابم را پایم کرده بودم و دامنم خیلی بلند بود. توی وزرا روال آن روز این بود که ما اول همه رفتیم توی یک اتاق و نفری یک  برگ تعهدنامه تایپ شده به ما دادند و اسم و مشخصاتمان را نوشتیم و امضا کردیم. بعد آن تعهدنامه ها را جمع کردند و رفتیم توی اتاق مشاوره که دو تا خانم نشسته بودند پشت میز و می گفتند که مثلا تو موهایت را بکن تو و تو مانتو بپوش و تو زنگ بزن مانتو برایت بیاورند و تو زنگ بزن بگو جوراب بیاورند. اینطوری بود. آن خانماز من پرسید تو برای چی اینجایی؟ گفتم نمی دانم، شما بگویید. مشاور شمایید. به من بگویید چه کار کنم. گفت: تو حالا بشین کنار،  من ببینم چه کار می کنم. من نشستم و چهار پنج نفر دیگر رفتند. به آن خانم گفتم اگر واقعا فکر می کنید من موردی ندارم بگویید تا بروم. یک حاج آقایی آنجا بود که دقیقا نمی دانستم نقش حاج آقا چی بود. گفتند برو با حاج آقا فلانی صحبت کن. من همینطور که به من می گفتند برو با فلانی صحبت کن می رفتم می گفتم شما مرا نگاه کنید اگر مشکلی ندارم بروم. حاج آقا هم کارش این بود که ما را نگاه کند و ببیند اگر مشکل نداریم برویم. خلاصه حاج آقا ما را نگاه کرد گفت مثل این که مشکل ندارین و من همان روز رفتم. ولی خوب یک تعهدنامه ای امضا کردم که تویش نوشته بودند به دلیل کت دامن پوشیدن آمده اینجا.

از نسرین افضلی،‌ کارشناس ارشد مطالعات زنان ساکن کانادا می پرسم:
خانم افضلی به نظر شما چه دلیلی وجود دارد که روز به روز دایره تنگ کنترل و نظارت بر نوع پوشش زنان دارد تنگ تر می شود طوری که دارد حتی لایه های بیرونی پوشش آنها را هم می شکافد و به آن چیزی که در زیر لباس رسمی شان هم بر تن دارند وارد می شود؟

نسرین افضلی: این که حجاب چه مواردی را شامل می شود همیشه محل گفت و گو بوده به خصوص بعد از انقلاب اسلامی که پوشش زنها بحث مهمی از سیاست های حکومت بوده. ولی چیزی که واضح است حتی در تعریف رسمی حجاب هم سوتین یا سینه بند خانمها جزو حجاب حساب نمی شده. بحث این است که نباید  در سرتاپای زن غیر از آن قسمت هایی که از نظر شرعی مجاز شده، برهنگی وجود داشته باشد. ولی این که مساله وجود دارد که مدام به حجاب رسمی و شرعی موارد جدید اضافه می شود که مثل پنج شش سال پیش بحث چکمه خانمها مطرح شد که به عنوان  تبرج محسوب شد. بعد لاک و زیورآلات و عطر و آرم لباس و خالکوبی و سوراخ کردن بینی و لب و اینها همه چیزهایی هست که جدیدا اضافه شده به مواردی که ممنوع است و بعضی چیزها که جزو واجبات حجاب نیست اضافه شده مثل سربند و یا جوراب که جزوش حساب نمی شود، جزو مواردی که زنها باید لزوما از نظر شرعی رعایت کنند. البته این سابقه اش بر می گردد به اول انقلاب که حجاب اسلامی را شامل شلوار هم می دانستند در صورتی که شلوار هم حساب نمی شود. ولی خوب زنهای ایرانی در طول این ۳۳ سال به آن یکی مورد عادت کردند ولی این موارد تازه نوع و بدیع اند که دارند اضافه می شوند و نمی دانیم که این لیست به کجا می خواهد منتهی شود.

خانم افضلی فکر می کنید تمام این محدودیت ها و فشارها به چه دلیلی دارد وارد می شود؟

دو علت اصلی دارد. علت اول موجه کردن ظاهر جامعه است. این که به گفته خیلی از مسوولان که جدیدا این بحث را واضح تر مطرح می کنند این است که به گفته رییس سازمان تبلیغات اسلامی حجاب شاخصه ای  برای دینداری جامعه شده است و به نظر من علاوه بر دینداری جامعه، در واقع حجاب شاخص موفقیت حکومت اسلامی و اتوریته و تسلطی که روی شهروندان دارد و توانسته ارزش های خودش را نهادینه کند شده است.
ولی بحث اصلی به نظر من همان محدود کردن و کم کردن حضور زن در جامعه است. بحث این است که اگر ما نتوانستیم شما را متقاعد کنیم و مجاب کنیم ظاهری که ما می خواهیم که از نظر ما درست است داشته باشید بنابراین نباید در جامعه حضور داشته باشید. حضور شما نامشروع و ناموجه است. به گفته رییس سازمان تبلیغات اسلامی خیلی واضح اشاره کردند که ما باید مانع تردد بی جا و بی مورد زنان شویم. این بحثی است که هدف اصلی است و واقعا نمی شود انکار کرد که این محدودیت ها و این فشارهایی که اعمال می شود از طرف گشت ارشاد و نهادهای دیگر مثل امر به معروف و نهی از منکر و همه سازمانها بسیج شده اند برای کم کردن حضور زنان در جامعه تاثیر دارد.

اما کارشناسانی هم هستند که معتقدند که حضور زنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی چنان گسترشی پیدا کرده که نمی شود به راحتی جلوی آن را گرفت و حتی این حضور اجتماعی می تواند منجر به این شود که تعداد نمایندگان زن در مجلس نهم افزایش پیدا کند. به نظر می رسد یک نوع تعارض و تقابل در این دو دیدگاه وجود دارد. در واقع در دیدگاهی که معتقد است زنان دارند همچنان دارند با تمام محدودیت ها رشد می کنند و پیشرفت می کنند و جلو می روند و دیدگاه مقابلی که معتقد است در برابر سرکوب هایی که روز به روز در مورد زنان دارد بیشتر و بیشتر می شود شاید زنان دیگر یارای مقاومت نداشته باشند. فکر می کنید کدام یک از این دو دیدگاه می تواند برگ برنده را در دست داشته باشد؟

سووال خیلی جالبی است و نیاز به تحقیق دارد. به صورت شهودی سخت می شود گفت. ولی خوب درست است زنان علی رغم تمام این مشکلات دارند سعی می کنند به زندگی شان ادامه دهند. یعنی حضور گسترده زنان فقط روند منطقی افزایش تحصیلات زنان و افزایش آگاهی شان در مورد حقوق شان است. شاید اگر این فشارها نبود الان این سرعت چندین برابر بیشتر بود. شاید بشود گفت  اقدامات محدودیتی گاهی سبب کند کردن این روند شده ولی روند این رشد چنان شتابی دارد که ما خوشخبتانه همچنان  شاهد گسترش حضور زنان هستیم.
رادیو فردا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر