با توجه به شناختی که از همسرم دارم، ایشان خیلی خویشتندار است و شرایط را دارد تحمل می کند و سعی می کند بخاطر خانواده مشکلاتش را نشان ندهد. بخاطر همین تا او را ملاقات نکنیم در نگرانی هستیم. الان خانواده هم در شرایط مناسبی بسر نمی برد، علاوه بر اینکه محمد سابقه ناراحتی قلبی هم دارد. احسان پسرم که هشت سال دارد مدام سراغ پدرش را می گیرد و می پرسد بابا کی به خانه می آید؟ او هنوز نمی داند. به او گفته ام که پدرش به یک اردو رفته و زود برمی گردد. خوب درک این شرایط برای او خیلی سخت است و تلخی آن را به اندازه بزرگترها احساس نکند. پدر و مادر محمد هم که پیر و بیمارهستند و هشتاد سال سن دارند. ما حتی تا زمانی که محمد تلفن بزند به آنها از بازداشت محمد چیزی نگفتیم و بعد آنها را در جریان گذاشتیم و الان بسیار نگران هستند….
در حالیکه بیش از ده روز از بازداشت محمد حیدری، روزنامه نگار می گذرد اما هنوز از محل و شرایط نگهداری وی اطلاعی در دست نیست. به گفته همسر این روزنامه نگار در این مدت او تنها توانسته یکبار به مدت سه دقیقه با منزل تماس بگیرد و این از نگرانی ما کم نکرده است و تا با او ملاقات نکنیم نمی دانیم او در چه شرایطی بسر می برد.
همسر محمد حیدری در این خصوص به جرس می گوید: “بعد از یک هفته بی خبری از آقای حیدری، او سه شنبه عصر یک تماس کوتاه سه دقیقه ای با منزل گرفت و بیشتر از احوالپرسی نمی توانست صحبت دیگری کند. هر چه هم که پیگیری کردیم اجازه ملاقات نمی دهند و تمام اعضای خانواده در “نگرانی” و “بی خبری” بسر می برند. برادر همسرم به دادستانی رفت که اصلا دادستان ایشان را نپذیرفت و فقط معاون دادستان گفت پرونده همسرم آنجا نیامده و پاسخ قانع کننده ای ندادند. بعد به شعبه دو مراجعه کردیم که گفتند آقای حیدری پیش ماست و شما منتظر تماس تلفنی باشید و زمانیکه از وضعیت و محل نگهداری همسرم پرسیدیم، گفتند اینها سوالاتی است که نباید بپرسید! و اضافه کردند که الان در مرحله بازجویی تخصصی هست و پرونده به دادگاه انقلاب می رود که بررسی شود، زیرا ظاهرا همسرم به اتهاماتش اعتراض کرده است.”
او با تاکید بر اینکه تا زمانی که همسرش را ملاقات نکند از نگرانی هایش کم نمی شود، ادامه می دهد: “با توجه به شناختی که از همسرم دارم، ایشان خیلی خویشتندار است و شرایط را دارد تحمل می کند و سعی می کند بخاطر خانواده مشکلاتش را نشان ندهد. بخاطر همین تا او را ملاقات نکنیم در نگرانی هستیم. الان خانواده هم در شرایط مناسبی بسر نمی برد، علاوه بر اینکه محمد سابقه ناراحتی قلبی هم دارد. احسان پسرم که هشت سال دارد مدام سراغ پدرش را می گیرد و می پرسد بابا کی به خانه می آید؟ او هنوز نمی داند. به او گفته ام که پدرش به یک اردو رفته و زود برمی گردد. خوب درک این شرایط برای او خیلی سخت است و تلخی آن را به اندازه بزرگترها احساس نکند. پدر و مادر محمد هم که پیر و بیمارهستند و هشتاد سال سن دارند. ما حتی تا زمانی که محمد تلفن بزند به آنها از بازداشت محمد چیزی نگفتیم و بعد آنها را در جریان گذاشتیم و الان بسیار نگران هستند.”
خانم حیدری در خصوص نحوه بازداشت همسرش می افزاید: “صبح چهارشنبه روز ۱۳ مهر ماه چند نفر دنبال همسرم آمدند و خودشان را همکار وی معرفی کردند. محمد صبح به محل کارش رفته بود و من گفتم اگر همکارشان هستید به محل کارش بروید. بعد به تلفن منزل زنگ زدند و پیغام گذاشتند که ما احضاریه داریم و از پاسداران زنگ می زنیم و با این شماره تماس بگیرید که بعد با همسرم تماس گرفتم و جریان را گفتم و همسرم به شماره تلفن آنها زنگ زد و گفت برای گرفتن احضاریه بیایم که گفتند ما خودمان باید خدمت برسیم. بعد به محل کار همسرم رفتند و با او به منزل می آمدند که من نبودم و منزل را تفتیش کرده بودند و یکسری وسایل شخصی را بهمراه آقای حیدری با خودشان برده بودند.”
محمد حیدری فعالیت های حرفه ای روزنامه نگاری خود را با “خرداد” به مدیرمسئولی عبدالله نوری شروع کرد. گزارش های تاریخی و سیاسی وی بعدا در “فتح”، “یاس نو”، “وقایع اتفاقیه”، “نوروز”، “شرق” و بسیاری دیگر از روزنامه های اصلاح طلب منتشر شد. همچنین او از همکاران بنیاد دکتر علی شریعتی است. در طی سالهای اخیر به علت بسته بودن فضای آزاد در عرصه روزنامه نگاری و توقیف پیاپی روزنامه های اصلاح طلب، وی برای تامین امنیت اقتصادی خانواده به فعالیت فرهنگی روی آورد و در کنار آن در وبلاگ خود به نوشتن مقالات انتقادی پرداخت.
خانم حیدری در این زمینه بیان می کند: “بخاطر شرایط دشوار روزنامه نگاری که در این مقطع زمانی شرایط آزادی حاکم نیست، خوب همسرم نمی توانست امنیت اقتصادی خانواده را تامین کند. بهمین خاطر در کنار قلم زدن و نوشتن مقالات انتقادی و تاریخی در وبلاگ خودش، در مدرسه به فعالیتهای فرهنگی می پرداخت. این اولین بازداشت آقای حیدری است و پیش از این سابقه چنین برخوردهایی را نداشتیم. آقای حیدری همیشه در نوشته هایش حق را می نوشت و انتقادهای دلسوزانه ای می کرد. او خواهان احترام به حقوق انسانها و صلح و صفا بین تمامی تفکرهای مختلف در جامعه بود. او جز به حکومتی دموکراتیک و مردمسالار به چیز دیگری نمی اندیشید. اما ظاهرا حق شنیدن برای بعضی ها تلخ است که ایشان را بازداشت کرده اند. برای گرفتن وکیل هم منتظر هستم تا او را ملاقات کنم و مشورت کنم انشالله که به آنجا نرسد و هر چه زودتر آزاد شود.”
محمد حیدری در آخرین یاداشت خود در وبلاگ زمستان نوشته است: “ما تنها از استبداد بیزاریم. لابد برمیخورد این حرف به بازجوی محترم که «خب! از استبداد بیزاری؟ باش. به ما چه ارتباطی دارد. ما که مستبد نیستیم. مملکت گل و بلبل است و بحران هم که اصلا وجود ندارد و همهی مردم هم راضیاند و هیچ ظلمی هم نشده است. اگر هم خدای نخواسته ظلمی شده باشد اتفاق ناخواستهای است و خودسرانه بوده…عجب! چطور شد که باهوشترین و باسوادترینها و بهترین جوانان و پیران مخالف شما شدند؟ بسیاری از عزیزترین دوستان ما اکنون ماههاست که در زندانند و البته هیچ نکردهاند و فقط از استبداد بیزارند. هیچ ایرادی بر شما وارد نیست؟ رها کنید دوستان ما را. احمد زیدآبادی مگر چه کرده است؟ عماد بهاور، کیوان صمیمی، مسعود باستانی، بهمن احمدی، عیسی سحرخیز، هنگامه شهیدی، و بسیاری دیگر…
جرس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر