|
رئیس محترم قوه قضائیه آیت الله صادق لاریجانی .
احتراما: در جوابِ این سؤال که آیا بهائیان در ایران به معنیِ اَخَصِّ کلمه ، تبلیغ نموده و یا علناً به انتشارِ احکام و تعالیمشان مشغول بوده یا هستند ، به چند دلیل جواب این سؤال منفی می باشد.
دلیل اول :
بر حسبِ آنچه در فرهنگ ها و کتب لغات آمده است و نیز بر اساسِ تفسیرِ شورایِ عالیِ انقلابِ فرهنگی ایران، کلمۀ تبلیغ : به معنی اشاعۀ یک فکر یا عقیده بوده و لازمۀ اشاعۀ هر فکر و عقیده ای نیز مستلزم استفاده از وسایلِ ارتباطِ جمعی (نظیرِ رادیو ، تلویزیون ، مطبوعات ، نطق در مجامعِ رسمی و انتشارِ کتب و مقالات و غیره ) می باشد.ولی همانطور که مستحضرید ، بهائیان در ایران هرگز به این وسایل دسترسی نداشته و ندارند ، به همین دلیل چنین اتّهامی نیز ضرورتاً مُنتَفی و غیر منطقی به نظر می رسد. بنابراین زمانی که یک فردِ بهائی از واژۀ تبلیغِ دینی استفاده می کند ، هدفش صرفاً رفع سوء تفاهمات از اذهانِ نفوس و بیانِ حقایقِ صحیحِ دینیِ خود ، آن جهتِ نقضِ اتّهاماتِ ناروا و رفعِ تهمت ها و افترائاتِ کثیره ای است که از طرفِ بعضی از مسئولینِ حکومتی و نویسندگانِ جرائد و نشریات منتشر شده و می شود.
اما اگر قرار باشد از حقیقتِ تعالیمِ اسلامی در این مورد سخن گفته باشیم باید به صراحت اعلام نمائیم که بر حَسَبِ دلایل بسیاری که در نامه های قبلی ، از متون اسلامی ذکر گردید حتی اگر بهائیان و یا هر گروه دیگری (پیروان مذاهب و مکاتب) بخواهند آشکارا به تبلیغِ باورها و عقایدشان اقدام نمایند هرگز چنین امری از دیدگاه اسلام نه تنها جُرم محسوب نمی شود بلکه بنابر تحلیل های شخصیتهائی نظیر " استاد مرتضی مطهری "، آنچه ضامن بقای اسلام گردیده است ، وجود همین نوع آزادیهای دینی ، مذهبی و عقیدتی بوده که در زمان پیامبرِ اکرم(ص) و ائمه اطهار و قرن ها پس از آن در جوامع مختلف اسلامی اِعمال می گردید که استاد مطهری در جای جای آثار خویش بدان اشاراتی صریح و گویا دارد (1) [1] که بنده در نامه های 4، 5 و 6 به درجِ شمه ای از بیانات و تقریرات استادِ شهید اشاره نموده ام که در اینجا به مناسبتِ بحث به یکی از آن بیانات و خطابات ، مجدداً اشاره می نمایم. جناب مطهری که امام خمینی (ره) ایشان را فرزند خویش نامیده و در اسلام شناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کم نظیر معرفی نموده اند ، در کتاب " آینده انقلاب اسلامی ایران " صفحات 49 - 48 خطاب به مسلمین می فرمایند: " من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که یک وقت خیال نکنند که حفظ و نگهداریِ اسلام با سلبِ آزادیِ بیان تحقق می یابد. برخی جوانان خیال نکنند که راهِ حفظِ معتقداتِ اسلامی و جهان بینیِ اسلامی این است که نگذاریم دیگران حرفهایشان را بزنند. نه، بگذارید بزنند ... تصور نشود که با جلوگیری از ابرازِ اَفکار و عقاید می شود از اسلام پاسداری کرد. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن منطق و آزادی دادن و مواجهۀ صَریح و رُک و روشن با افکارِ مخالف است. "1
دلیل دوم :
در ارتباط با اتهام مذکور این سؤال مطرح است که اگر مخالفين اسلام به مُسلِميني كه در كشورهاي غیرِ اسلامی که افرادِ مسلمان در آن مناطق در اقليت می باشند اتهامات و نسبتهاي ناروائي به آنان وارد نمايند و مردم پس از شنيدنِ آن اتهامات ، از مسلمين درباره صِحَت و سُقمِ آن تهمتها سؤال نموده و کسب اطلاع و طلبِ دلیل نمایند، آيا مسلمين خود را موظَّف به جوابگوئي نمي دانند؟ تجربه نشان مي دهد و آن جناب نيز به خوبي آگاهيد كه جامعه اسلامی در سطوح مختلف در مقابل اتهامات وارده از جانب مخالفین ، واکنشِ شدید نشان داده و حتی گاهاً ممکن است فرمانِ قتلِ بعضي از آن نفوس را نيز صادر نمايند(نظیر سلمان رشدی).
در حاليكه ما بهائيان در نهايت مسالمت و ادب و احترام صرفاً به تَظَلُّم و دادخواهي اکتفا نموده و نتیجه را هر چه باشد در کمالِ صبرتحمّل می نمائیم. حتی طبقِ تعلیماتِ خویش موظّفیم در حقّ دشمنان و مخالفانِ خویش دعا نموده طلب خیر و بخشش نمائیم چنانچه یکی از پیشوایان بهائی خطاب به بهائیان می فرمایند : " زخم ستمکاران را مرحم نهيد و درد ظالمان را درمان شويد اگر زهر دهند شهد دهيد. اگر شمشير زنند شکر و شير بخشيد . اگر اهانت کنند اعانت نمائيد .اگر لعنت نمايند رحمت جوئيد . در نهايت مهربانی قيام نمائيد و باخلاق رحمانی معامله کنيد و اَبدا بکلمه رکيکی در حقّشان زبان نيالائيد. "
(امر و خلق، جلد 3 ، ص 228 (
حال آیا بهائیان می توانند با چنین تعلیماتِ اجتماعی و اخلاقی در صددِ براندازیِ نظام بوده و یا جهتِ غلبه بر مخالفین و دشمنانِ خویش به خشونت متوسّل شوند؟ آیا بهائیان در طولِ 33 سال دورانِ انقلابِ اسلامی ، با تحمّلِ ، انواع و اقسامِ ظلم و ستم و محرومیت های عدیده ، با اَعمال و رفتارِ خویش ثابت ننموده اند که قلباً و به واقع ، طالبِ صلح و وحدت میانِ همۀ ابناءِ بشرند؟ آیا بعضی تصوّر می نمایند که بهائیان در ازای خدمت و محبتِ به دیگران ، منافعی مادی و ظاهری شاملِ حالشان می شود؟ یا اینکه صرفاً به خاطرِ نوع دوستی و عشق به بندگانِ خدا ، بدونِ هیچ چشم داشتی به این امور دل بستند.
اگر چه نتیجۀ محبت و خدمت خالصانه به دیگران از طرفِ هر کسی (چه بهائی و چه غیرِ بهائی) ممکن است موجبِ جلب و جذبِ آنان شود ، ولی بهائیان چنین تعلیم دیده اند که اگر نیّتشان از خدمت به اهلِ عالم تبلیغِ آنان به آئینِ بهائی باشد ، چنین خدمتی مقبولِ درگاه الهی نخواهد بود و می دانند هر عملی که عاری از خلوص و صداقت باشد بی ارزش بوده و هرگز نتایجِ مطلوب و باقی از آن منتج نخواهد شد و این ، همان اخلاقی است که به اعتقادِ ما ، جهانِ امروز بدان نیازمند است. و این همه ، بدان دلیل است که بهائیان از سیاستِ بشری – آن طوری که اثراتِ سوء و مخرّبِ آن را در تمامِ عالمِ مشاهده می کنیم – پیروی نمی کنند ، بلکه در مسیرِ یک سیاستِ متعالی ،تحتِ عنوانِ "سیاستِ الهی " گام بر می دارند. و این سیاست از لسانِ یکی از پیشوایانِ بهائی ( حضرتِ عبدالبهاء) چنین تعریف شده است : " سیاستِ الهی مهربانی به جمیعِ بشر است بدونِ استثنا. ، آن سیاستِ حقیقی است و این روش ، شایانِ نفوسِ مقدّسۀ رحمانیه . "
(گلزار تعالیمِ بهائی ، ص 261)
و برای اینکه بهائیان بر این تعلیم ، تبصره ای قائل نشوند در یکی دیگر از بیاناتِ خویش تأکید می فرمایند که : " عداوت و دشمنیِ بعضی نفوس را بهانه ننمائید و از آنچه مکلّف به آن هستید ، از مودّتِ جمیعِ نفوس و مهربانی با جمیعِ خلق و صداقت با کلِّ بشر و خیرخواهیِ عمومِ اهلِ عالم از هر ملّت و مذهب و آئین ، رو برنگردانید. "
(فضائلِ اخلاق ، ص 115)
در اینجا این سؤال مطرح می شود که آیا کسی از شنیدنِ این نوع تعالیمِ اجتماعی رائحۀ فساد و اختلاف و براندازیِ نظام استشمام می کند؟ لا والله . آیا هیچ انسانِ منصف و بی غرضی ، کسی را به خاطرِ اجرای چنین تعلیماتی مجرم دانسته و روانۀ زندان می نماید؟ و بسیار سؤالاتِ دیگر که سالهاست بهائیان ، منتظرِ جوابهائی منطقی از طرفِ مسؤلینِ محترمِ از جمله مراجعِ عالیقدرِ قضائی در کشورِ عزیزمان ایران بوده و هستند!
دلیل سوم :
همانطور که مستحضرید در قانونِ مجازاتِ اسلامیِ ایران ، فعل یا عملی جرم محسوب می شود که مجازاتی برای آن در قانون، پیش بینی شده باشد. حال از آنجائی که مسئولینِ محترمِ جمهوریِ اسلامی ، بارها اعلام نموده اند که بهائی بودن جرم نیست و در قانونِ مجازاتِ اسلامی نیز ، هیچ گونه اشاره ای به جرم بودنِ بهائیت نشده است ، و نیز از آنجا که بنا بر یک قاعدۀ فقهی " اِذن در شئی ، اِذن در لوازمِ آن نیز هست ." آیا می توان اعمالِ بهائیان را که در راستایِ وظایف و فرائضِ دینی و عقیدتیشان انجام می شود ، جُرم محسوب نمود؟ اگر بخواهیم منصفانه و منطقی قضاوت نمائیم باید بگوئیم : خیر. زیرا طبقِ قاعدۀ مذکور ، وقتی که قانون ، وجودِ اصلِ شیئی (وجود آئينِ بهائي )را جُرم نمی داند ، چگونه ممکن است فرعِ آن یا به اصطلاحِ فقهی " لوازمِ " آن که همانا اجرایِ احکام و فرائضِ دینی و عقیدتی باشد جُرم محسوب شده و مُجازات هائی را در پی داشته باشد؟ پذیرشِ این مسئله (آزاديِ دین و بیان) نه تنها در قوانینِ اساسیِ جهان و منشورِ حقوقِ بشر از بدیهیاتِ حقوقِ انسانی تلقّی می شود ، بلکه در قانونِ اساسیِ ایران نیز ( از جمله اصل 23 ) این قاعدۀ فقهی به نوعی موردِ قبول قرار گرفته است ، زیرا در این اصل ذکر شده است که "تفتیش عقاید ممنوع گردیده و هیچکس را نمی توان به خاطر داشتن عقیده ای مؤاخذه نمود" ولی مأمورین اطلاعات نه تنها توجه ای به این قوانین اساسی - که در زمان حیاتِ بنیانگذار ِجمهوری اسلامی ایران در مجلس شورا تصویب و به تأئید ایشان رسیده - ندارند بلکه به صراحت می گویند "ما خود قانونیم."
تو خود حدیثِ مفصّل بخوان از این مُجمل.
دلیل چهارم:
حال فرض را بر آن قرار می دهیم که بهائیان در ایران تبلیغ می کنند. در اینجا این سؤال مطرح می شو د که بهائیان چه چیزی را تبلیغ می کنند؟ مثلاً یک فردِ مسیحی یا مسلمان اگر بخواهد به تبلیغِ دین و عقیده اش مبادرت نماید به طرفِ مقابل چه می گوید؟ قطعیاً راجع به احکام و تعالیمِ کتابِ آسمانیش ( حالا هر چه که باشد ) گفتگو نموده و در نهایت ، دوست يا هم صحبتش را در انتخابِ عقيده و دين آزاد می گذارد . پس اگر بهائیان هم بخواهند تبلیغ کنند به طورِ حَتم باید از اهداف و احکام و تعالیمِ دینیشان که مهمترینِ آن ، گسترشِ وحدت و اتّحاد ، میانِ همۀ مِلَلِ جهان می باشد ، گفتگو نمایند. و اگر فردی از بهائیان بخواهد بر خلافِ اهدافِ آئینِ خویش ، مثلاً سخنی بر علیه نظام بر زبان راند ، دیگر او تبلیغِ بهائیت نکرده است ، چون این نوع گفتگو با افرادِ غیرِ بهائی ، خلافِ تعالیمِ بهائی و اهدافِ جهانیِ بهائیان می باشد و عملاً نیز حتّی یک سند و مدرکِ معتبر و قانونی ارائه نگردید که نشان دهد فردی از افرادِ این جامعه با گروهی همداستان شده و اقداماتی علیه نظامِ جمهوریِ اسلامی (و یا هر نظامِ دیگری ) انجام داده باشد. نتیجه آنکه تبلیغ بهائیت (البته در صورت صحّت) هیچ ارتباطی به اتهامِ " تبلیغ علیه نظام " نداشته و تمام بهائیانی که به این دلیل محکوم شده و به زندان افتاده اند بی گناه بوده و حق ،این است که هر چه زودتر جلوی این همه بی عدالتیها گرفته شده و عاملان آن نیز طبقِ قانون مجازات شوند!
دلیل پنجم:
و اما راجع به استنادِ قُضّاتِ محترم به اصل 500 مجازاتِ اسلامی ، اين سئوال مطرح است كه : آيا تبليغِ يك مرام يا عقيدۀ مذهبي – صَرفِ نظر از صِحَت و سُقمِ آن – مي تواند از مصاديقِ تبليغ عليه نظامِ جمهوري اسلامي تلقّي شود؟ در پاسخ بايد گفت : « با توجه به اينكه ماده 500 قانونِ مجازات اسلامي در ضمنِ فصلِ اولِ كتابِ پنجمِ تَعزيرات ، تحتِ عنوانِ جرائمِ ضدِ امنيتِ داخلي و خارجيِ كشور مطرح شده است ، به نظر مي رسد منظورِ قانونگذار از فعاليتِ تبليغي عليه نظام، انجامِ اقداماتِ سياسي در قالبِ فعاليت هاي تبليغي عليه تماميتِ نظام باشد و فعاليت هاي ديني حتي تبليغِ باورها و اعتقاداتي مغاير با شريعتِ مقدسِ اسلام نمي تواند تحتِ عنوان فعاليتِ تبليغي عليه نظام تلقي گردد. به ويژه آنكه از زمانهاي دور اديان مختلفي در اين سرزمينِ كهنسال در كنار هم زندگيِ مسالمت آميزي داشته اند و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران در اصول 13-14 و 64 بر اين پيشينيه تاريخي مُهرِ تأئيد گذاشته است. النهايه با توجه به واقعيت هاي موجود در جامعه ما از جمله حضور پيرواني از اديانِ مختلفِ غير رسمي مانند سيك هاي هندي يا بودائيان و امثال آنها بايد پذيرفت كه پيروان اديان با اعتقاداتِ مختلف – صرفنظر از صحت و سقم آنها – در جامعه ايران به دو بخشِ مهم تقسيم مي شوند:
الف ) – پيروان اديان رسمي مانند زرتشتيان – كليميان و مسيحيان.
ب) – پيروان اديان غير رسمي مانند هندوها – سيك ها – بودائيها – بهائيها و . . . ناگفته پيداست كه تماميِ پيروانِ اديانِ مختلف ، اَعَم از رسمي يا غير رسمي مشمولِ اصلِ 14 قانون اساسي مي باشند. » [2]
حال از رئیسِ محترم قوّۀ قضائیه سؤال می شود که اگر روزی در یک دادگاه علنی، در حضور یک هیئت بیطرف از طرفِ نمایندگان جامعه بهائی ، نظیر دلایل یاد شده در راستای بیگناهی ِبهائیان از اتهامات وارده مطرح شده و مستقیماً به سمع و نظرِ مردمِ ایران و جهان برسد ، آن دسته از مأمورین اطلاعات و قضات ِمحترمی که بهائیان را به دلایلی واهی روانه زندان هاو گاهاً تبعیدگاهها نموده اند چه جوابی خواهند داد؟و اصلاً آیا مسئولین ذیربط اجازه می دهند که لوایحِ دفاعیه بهاییان همراه با اظهار نظرهای همان مسئولین قضائی - که بهائیان را بر حسب اتهاماتی نظیرِ " تبلیغ علیه نظام ، جاسوسی و توهین به مقدّسات اسلامی و خدمات اجتماعی " و غیره ، سالها اسیرِ حبس و زندان نموده اند. - از طریق رسانه ها به سمع و نظر مردم ایران برسد تا حقیقت آشکار شود؟
آیا این یک تقاضای بی مورد و غیر منطقی است؟ قضاوت را به عهده منصفین و آزاد اندیشان ایران و جهان می گذاریم.
عنایت الله سنایی
[1] نظیر : سیره نبوی ، سیره ائمه ، جهاد، آینده انقلاب اسلامی ایران و غیره . همچنین مجلّدات کتاب ارزشمند شیخ طبرسی تحت عنوان "احتجاج" (دو جلدی)
1- شمارۀ اخیر مربوط است به قسمتی از لايحه اي كه آقاي عبدالفتاح سلطاني وكيل پايه يك دادگستري به جهت يكي از بهائيانِ متهم انشاء نموده اند .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر