سقوط قذافی در لیبی، علی خامنه ای رهبر و ولی فقیه خودکامه حاکم بر کشورمان را دچار کابوس کرد. او که در 16 مرداد برای قذافی اشک تمساح ریخت و گفت "من از مساله لیبی نگرانم. پروردگارا! مردم لیبی را نجات بده"، اکنون شاهد متواری شدن همتای دیکتاتور خود است.
او گفته بود: "من در مورد مسایل لیبی نگرانم، سیاست غرب، سیاست رذیلانه و موذیانه ای است. اینها از قیام مردم سوو استفاده کردند. برای آنها، ماندن و جا پا باز کردن در لیبی خیلی مهم است."
خامنه ای تا آخرین لحظه نه تنها از آنچه "قیام مردم" می نامد حمایت نکرد، بلکه غیر مستقیم از دیکتاتور لیبی مستقیم و غیرمستقیم حمایت کرد. سیاست مزورانه رژیم در مورد اتفاقات لیبی تا آنجا پیش رفت که رژیم تا آخرین لحظات خواهان توقف خشونت در آن کشور بود.
به همین دلیل واکنش دیر هنگام وزارت خارجه که با انتشار بیانیه صورت گرفت، هویت پنهان شده رژیم ولایت فقیه در پس آن را بیشتر هویدا کرد. رژیم جمهوری اسلامی که قیام مردم منطقه را الگوبرداری از خود معرفی می کند و خود را رهبر این جنبشها می نامد، این روزها سیاست خارجی اش آنچنان زمین گیر شده است که حتا قادر به حرکت در راستای منافع ارتجاعی خود هم نیست. برافتادن پرده از چهره هولناک و سرکوبگر سیستمی که پایورانش کوس رهبری جهان اسلام را می زدند و خود را سردمدار جنبشهای منطقه قلمداد می کردند در جریان جنبش اجتماعی مردم، دلیل این انزوای منطقه ای است. بی آبرویی رژیم ستمگر ولایت فقیه در برخورد با مردم آزادیخواه حاضر در خیابانها و سرکوبگری بیرحمانه آنان، باعث شده است که نه تنها جنبشهای منطقه از الگوی چنین رژیمی پیروی نکنند، بلکه به شیوه های مختلفی انزجار خود از رهبران و سیاست زد و بندشان با دیکتاتورهای حاکم را افشا کرده و می کنند. به همین علت وزارت خارجه رژیم در بیانیه دیر هنگام خود می نویسد: "رجا واثق دارد مردم استعمار ستیز لیبی با قاطعیت و حفظ همبستگی ملی، مانع از هر نوع دخالت بیگانگان به ویژه استعمارگران دیروز و مدعیان امروز در رقم زدن سرنوشت خود خواهند شد."
این اشک تمساح ریختن و شعارهای توخالی علیه استعمارگران را می شود سوگواری رژیم ولایت فقیه برای رژیم قذافی دانست. این همان چیزی است که تبدیل به کابوس علی خامنه ای شده و از قفسهای در صف برای حضور در دادگاه نگرانش کرده است.
در ادامه، وزارت خارجه رژیم در بیانیه خود می نویسد: "خیزش مردمی در لیبی بار دیگر نشان داد که تمکین به خواسته ها و مطالبات به حق مردم و احترام به آرای آنان یک ضرورت انکار ناپذیر است."
مدعی حمایت از جنبشهای اسلامی منطقه و سردمداری و رهبری آنان، انشاهای پرسوز و گداز می نویسد و با پشت سرهم کردن یک سری کلمات کلیشه ای چه چیزی را می خواهد بیان کند؟
اگر چنین توصیه هایی خوب است، پس چرا خود انشا نویسان رژیم در این بیانیه آن را به گوش نمی گیرند؟ این بیانیه حرفی را بیان می کند که مردم ایران در خیابانها با صدای بلند و به تکرار آن را زده و با گلوله پاسخ دریافت کرده اند. اگر چنین درس عبرتی برای شنیدن خوب باشد، در مرتبه اول این پایوران و سرکوبگران مردم ایران هستند که باید آویزه گوش کنند، زیرا سرنوشت قذافی پس از مبارک و بن علی این پیام را برای سیدعلی دارد که از چنین سرنوشت محتومی هرگز گریزی ندارد.
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر