۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

محروم از تحصیل و آزادی در آرزوی مهر



مهدیه گلرو دانشجوی محروم از تحصیل و عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار نامه‌ای از زندان اوین به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید از تلاش‌های دانشجویان محروم از تحصیل برای بازگشتن به دانشگاه سخن گفت که سرانجام به بازداشتشان منجر شد،
به گزارش جرس، این فعال دانشجوئی در بخشی از نامه‌اش آورده است: اگر زمانی دانشجوئی بودم و در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آن که مهربان است، گلرو همچنین با اشاره به فعالیت‌های شورای دفاع از حق تحصیل آورده است: شورا چنان نیک دست‌های پشت پرده و قانون شکنی ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد که این برخوردهای سنگین خود نشان دهندۀ موفقیت شورا در افشاگری‌ها، پافشاری‌ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جائی غیر از مغز و ذهن ما برنمی گردد که به دنبال احقاق حق خود و همۀ محرومین از تحصیل هستیم.
مهدیه گلرو دانشجوی دانشکدۀ اقتصاد علامه طباطبایی در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم مأموران امنیتی به منزلش بازداشت شد، مهدیه گلرو نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود، وی در فروردین ماه ١٣٨٩ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد، شعبه ۵۴ دادگاه تجدید نظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد، مهدیه گلرو همچنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد، وی همچنین یک روز پیش از بازداشت در دهم آذر ماه سال ۸۸ از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی این حکم نیز به اجرا گذاشته شد، متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته است به شرح زیر است:




ای یقین یافته، بازت نمی نهم، پرنده که باشی، آسمان که نباشد نمی دانم حالم را می فهمی یا نه؟! نمی دانم باید آغاز مهر را تبریک گفت یا نه؟! آغاز مهری بی مهر همچون سال های اخیر، مهری که همچنان حسرت آغاز شادش بر دلمان است و داغ اول مهر باز بر دل هائی می ماند که بزرگند اما از ورود به دانشگاه محروم! آغاز مهر همیشه همراه با شور بوده است اما امسال نیز مثل 5 سال گذشته نمی توان سخن از مهر گفت که در بی مهری مدام نفس می کشیم، سخن از مهر و آغاز دانشگاه برای من و همۀ همقطاران محروم از تحصیلم چون حلوا، حلوا کردن پی در پی است که تنها تلخی شوکران گونه اش در کاممان می ماند! در سال 85 با اولین گروه ستاره دارها و در پی آن فشار بر دانشگاه ها و تعلیق ها تعریف مهر نیز مثل خرداد و بهمن تغییر کرد! مهر و حسرت ورود به کلاس و حالا مهر و حسرت آزادی! مهر و زندان و تبعید! این چه سخن گفتن از مهر است که زخمه بر تنم می زند صد ستاره دار؟ باز هم خیل یارانی که هیچ نگفتند غیر حق و هیچ نکردند غیر از جستجوی حقیقت.
اما مهر امسال با دو خبر بد همراه بود که از دیگر اخبار ناخوشایند دانشگاه همچون حذف رشته ها، تصفیۀ اساتید برتر، بحث لباس و پوشش، افزایش هزینه های غذا و خوابگاه تا 50 درصد و … بیشتر می نمود، یکی که اساساً دلیل حضور هم اکنون من آن سوی میله ها و دیوارهای سرد است که محرومیت از تحصیل می باشد، غم عمیقی که در آخرین روزهای تحصیلم بر من غالب گشت و پس از آن من و سایر محرومین از تحصیل را ترغیب به تشکیل شورای دفاع از تحصیل نمود، شورائی که چنان نیک دست های پشت پرده و قانون شکنی ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد که این برخوردهای سنگین خود نشان دهندۀ موفقیت شورا در افشاگری ها، پافشاری ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمی گردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم و هر دانشجوئی که حتی یک روز هم از تحصیل محروم شود عضو بالقوۀ شورا می باشد چون وجه اشتراک ما این محرومیت مشترک است.
زمانی که ما اصرار می کردیم بر وجود چنین دانشجویانی و نادیده گرفتنمان دردی بر سایر آلام بود اینک گذشته و نمایندگان مجلس و دولت نیز نمی توانند ما را نادیده انگارند، چنان که علی عباسپور تهرانی فرد رئیس کمسیون آموزش می گوید «… این امری عادی است و جزء مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد و این افراد تعداد پائینی از داوطلبان هستند به همین دلیل موضوع حساسیت ندارد …» آیا تعداد و کمیت میزان حساسیت مسأله را مشخص می کند یا این که این دانشجویان همۀ رتبه های دو رقمی آزمون هستند؟ آیا غیر از این است که اگر رتبۀ این دانشجویان مناسب نبود و در دانشگاه های دور افتاده و کم حاشیه تر قبول می شدند محروم نمی گشتند؟ آیا ستاره دار نشدن و کمرنگ بودن مسألۀ ستاره دارها در 5 سال گذشته در دانشگاه آزاد به دلیل فعالیت کمتر آنها و امسال به دلیل فعالیت و حضور پر رنگ آنها در 2 سال اخیر نیست؟ هیچ قانونی نمی تواند قانون اساسی را نقض کند، چطور مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در تضاد با قانون اساسی است که حق تحصیل را غیر قابل سلب معرفی کرده است؟! آقایان میزان حساسیت را با چه عیاری محک می زنند؟ آن هم برای جوانانی که به امید آینده ای بهتر در این بی سامانی اقتصادی تلاش کرده اند؟!
کجا برنامه ریزی های دولت جائی برای جوانان درنظر گرفته که برنامه ریزی های خودشان را نیز نقش بر آب می کنند؟ همزمان با ستاره دارها مسألۀ افزایش سهمیه های ایثارگران و بسیج مطرح می شود که علامت برنامه ریزی های بلند مدت است که یک نوع تصفیه در اساتید آینده را خبر می دهد، دانشجویان امروز، اساتید فردا هستند که با غربال شدنشان در این مقطع، کار گزینش اساتید در مراحل بعدی راحتتر خواهدبود! که خود در این سال ها مشغلۀ مهمی برای وزارت علوم بوده است، در زندان در هر ملاقات یا گاهی در روزنامه ها نام بهترین اساتید دانشکدۀ اقتصاد علامه را می دیدم که از حضورشان محروم شده ایم و همین طور در سایر دانشگاه ها و یا در جائی دیگر محمود حسینی دولت آبادی نایب رئیس کمیسیون آموزش نطق می کند که «… به هر حال امکانات از جمله امکانات دانشگاهی مال نظام است و کسی که با نظام مشکل دارد نباید از امکانات نظام استفاده کند…» آقایان سرچشمۀ امکانات نظام را از کجا می دانند؟ آیا این امکانات که از ما دریغ می شود از منبعی غیر از نفت و مالیات ما و پدرانمان تأمین شده؟ چگونه چیزی که ساخته و پرداختۀ ماست و از منابع مردم تشکیل شده از مردم دریغ می شود؟ ارتباط مردم و نظام چگونه تعریف می شود که منافعشان این گونه در تضاد است؟ سلیمی عضو دیگر کمسیون می گوید: «ستاره دار کردن دانشجویان و محرومیت آنها در حال حاضر وجود ندارد و برای دورۀ اصلاحات است…» من، ضیاء نبوی و مجید دری که در اردیبهشت 86 از تحصیل محروم شدیم و حال از آزادی! محصول دوره مهرورزی هستیم یا اصلاحات؟! در ضمن اسناد هم موجود است.
مسألۀ مهم دیگر بحث تفکیک جنسیتی است، گاهی واقعاً می اندیشم که هیچ برنامه و بحثی قبل از طرح این مسائل وجود ندارد؟ آیا تفکیک جنسیتی درکلاس هائی با نسبت 3 به 20 بامفهوم است؟! با وجود کمبود استاد در بعضی رشته ها آیا فکری برای تعداد هیأت علمی غیر استاندارد شده یا هدف فقط جدا کردن است؟! آزمایشگاه، لابراتوار، آمفی تئاتر و … برای اینها فکری شده؟ وقتی در هر دانشگاه و دانشکده تنها یکی آن هم با پائینترین سطح استاندارد وجود دارد؟! مسأله چیست که چنین ناشیانه به پاک کردن صورت مسأله می پردازند؟ وقتی آقایان شریعتی و رهبر (رؤسای دانشگاه علامه و تهران) به خاطر 16 آذر 87 از من و چند نفر دیگر شکایت کردند متوجه شأن نازل ریاست دانشگاه شدم که کار را به شکایت می کشانند! وقتی دانشجوئی مست را که نظم دانشگاه را بهم ریخته تنها به یک ترم تعلیق محکوم می کنند انعطاف پذیری قانون و برخوردهای سلیقه ای در دانشگاه قابل درک می شود که بی نظمی دانشگاه را کمتر برهم زده تا دانشجویانی که به عملکرد رئیس دانشگاه یا روش تدریس استادی اعتراض می کنند!
اما این سطح برخورد برای جداسازی را که حتی در سال های اول انقلاب مورد توافق قرار نگرفته و حالا در علامه و پلی تکنیک و یزد اجرا شده قابل تأمل است، این مسأله را به ذهن متبادر می کند که تندروی و رادیکالیسم این دسته، از انقلابیون سال 58 هم بیشتر است! که در آن سال ها این قبیل طرح های بنیادگرایانه و دگم با برخوردهای روشن اندیشانه تر و شفافتری همراه بود، به هر روی به نظر می رسد آقایان از تجربۀ تلخ انقلاب فرهنگی اول و عقبگرد دهشتناک آموزشی کشور در آن سال ها عبرت نگرفته اند و در صدد برنامه ریزی و انقلاب فرهنگی نرم هستند، فاجعه ای که در سال 58 در عرض چند روز دامنگیر دانشجویان شد این بار گزینشی و هدفمند به دانشگاه آسیب خواهد رساند و در طی سال های آتی به موفقیت خواهد انجامید اما ما دانشجویان ایرانی اجازه این کار را نخواهیم داد هر چند هزینۀ زدن کوس رسوائی این نوع برنامه ریزی ها سنگینتر از حد وصف است.
در آخر اما چه بی رحمانه می نماید تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی و در بند شدن اما وقتی ستاره دار باشی و در اهواز یا بهبهان و اوین، وقتی ستاره دار باشی و همسرت در بند، وقتی ستاره دار باشی و در حسرت مهر، فریاد و بغضت را به هم گره می زنی اما نمی گذاری در گلویت بماند، باز هم می نویسی، باز هم می گوئی اگر زمانی دانشجوئی بودم در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آن که مهربان است!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر