جرس: مادر مهدی محمدیان، روزنامه نگار و زندانی سیاسی، با اشاره به ملاقات اخیرش میگوید: «زینب نوه ام رفت پیش زندانبان و گفت عمو می توانید به من اجازه دهید بروم و بابایم را ببینم؟ تولدش است و من می خواهم او را نیشگون بگیرم، بغلش کنم و کتکش بزنم. آن مامور گفت به خدا دست من نیست اما رفت و بعد از ده دقیقه صدا کردند که زینب محمودیان بیاید. آنقدر این بچه خوشحال شد که قابل تصور نیست. می خواست پدرش را بخورد. آنقدر از سر و کول پدرش بالا رفت و او را بالا و پایین کرد که همه نگاهش می کردند و اشک می ریختند.»
مادر مهدی محمودیان در گفتوگویی با کلمه، با اشاره به اینکه زینب بعد از دو ماه موفق به ملاقات حضوری با پدرش شده، افزوده است: «زینب ملاقات کابینی را دوست ندارد. می گوید “من اعصابم خرد می شود. اینطوری نمی توانم بابام را نیشگون بگیرم. نمی توانم بغلش کنم. بابای تپلم را نمی توانم بزنمش یا ناز کنم. این ملاقات تلفنی ها را دوست ندارم.” ولی این بار خیلی خوشحال شد. اشک همه را در آورده بود. همه گریه می کردند. حالت خاصی داشت که نمی شود بازگویش کرد. نمی توانم تصویر کنم که چه لحظه ای بود برای این بچه.»
وی می افزاید: «همه حتی سربازها هم متاثر شده بودند. اشک همه در آمده بود. خود زینت هم خدا می داند که خیلی ذوق زده شده بود. بالا و پایین می پرید. تا پایین هم که آمدیم از همه تشکر می کرد بس که شاد شده بود.»
مادر مهدی محمودیان با اشاره به اینکه سومین جشن تولد فرزندش در زندان را شاهد است می گوید: «من می خواهم مهدی بداند که به او افتخار می کنم. به مردانگی اش به آقایی اش به شجاعتش افتخار می کنم. همین.»
وی در مورد وضع جسمانی مهدی نیز توضیح می دهد: «پسرم همچنان مریض است و سرش درد می کند، گاهی چشمانش تار می شود و به زمین می خورد. دوستان همبندش می گویند وقتی حالش بد می شود دیگر متوجه چیزی نمی شود. چند هفته ی پیش پزشک بهداری دارویی برایش نوشت. مهدی معمولا دارویی های پزشک زندان را مصرف نمی کند تا دکتر متخصص تایید کند. به همین دلیل آن دارو را هم نخورده بود، و وقتی دکتر متخصص دیده بود هشدار داده بود که اگر این دارو را می خوردی به کما می رفتی و دیگر از کما درنمی آمدی.»
این مادر سبز تاکید می کند: «حالت سرگیجه و تهوع را اکثر بچه های رجایی شهر دارند. آقای صمیمی، توکلی، سحرخیز، زید آبادی و بیشتر زندانیان سیاسی رجایی شهر را که من دیده ام دچار حالت تهوع هستند. من چند بار به دادسرا هم رفته و اعتراض کرده ام که ممکن است به خاطر این دستگاه های ردیاب موبایل و یا شکنجه ها و تنبیه ها باشد که گفتند نه اصلا ارتباطی ندارد. در واقع اصل مشکل را منکر شدند و گفتند چنین مسئله ای وجود دارد و کسی آنجا مریض نیست. اینها به طور کلی حرفهای ما را دروغ می نامند. اما خود بچه های زندان می گویند. البته مسئولان زندان و دادسرا به من گفتند که این دستگاه ها را همه ی اداره ها دارند ولی بچه های ما گفتند که در سالن ۱۲ که بچه های ما هستند ۶ تا نصب شده. هر طرف سالن می روند یکی از این دستگاه ها هست.»
وی در مورد وضع روحی مهدی و دیگر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر تصریح می کند: «خدا را شکر همچنان روحیه شان خوب است نه تنها مهدی بلکه همه شان روحیه هایشان خوب و عالی است. تازه آنها به ما روحیه و دلداری می دهند.»
مادر مهدی محمودیان همچنین گفته است: «می از کسانی که مسوول این کارها هستند می خواهم کمی به کردار و رفتارشان شان نگاه کنند. به خاطر خدا به این گرفتاری ها خاتمه بدهند و نگذارند بیشتر از این مشکلات اضافه تر شود. به درد جوان ها برسند و ببینند این ها چه می خواهند. با این وضع مملکت را به باد فنا می دهند و هیچ چیزی جز ویرانی عایدشان نمی شود.من یک سوال دارم. می خواهم بدانم کسی که درد جامعه را می فهمد و بازگو می کند مجرم است یا کسی که برای جامعه درد ایجاد می کند؟ کدامشان مستحق مجازات هستند؟ خواهش می کنم سوال من را جواب دهند.»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر