محمد محمدعلی، داستاننویس، با اعتراض به چاپ نشدن کتابهایش می گوید "آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟"
محمد محمدعلی، در گفتکو با ایسنا گفت: "۱۰ عنوان از کتابهای من که دست انتشارات کاروان بود، پس از ماجرای پیشآمده برای این انتشارات، افتاد در دردسرهای ارشاد و چون میبایست ناشر هم عوض میکردم، حدود دو سال و نیم است که غیر از «قصهٔ تهمینه»، هیچکدام امکان انتشار پیدا نکرده است. «قصهٔ تهمینه» هم حدود ۱۱ ماه بود که چاپ شده بود و اجازهٔ خروج از چاپخانه نداشت تا بالأخره چند روز پیش، این اتفاق افتاد."
وی افزود: "کتابهای «نقش پنهان» و «بازنشستگی» و «دریغ از روبهرو» و «چشم دوم» و «شاملویی که من میشناختم» (کار تازه) و «از ما بهتران» و... دست کتابسرای تندیس است و دارد خاک میخورد و برادران ارشادی اصلا فکر نمیکنند کسی که عمرش را گذاشته و آثاری بهوجود آورده تا هنگام پیری بهرهاش را ببرد و حداقل مثل یک بقال یا کافهچی درآمد معقولی داشته باشد، از چه راهی شرمندهٔ اطرافیانش نشود؟ آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟ من که هیچگاه زیادهطلب و اهل افراط و تفریط نبودم، باید چه کار کنم تا دلشان مثلا بسوزد و حق مرا بدهند؟! امیدوارم کسی پیدا شود، بگوید من باید حق خود را از چه کسی بخواهم که گوش شنوا داشته باشد، موی سر سفید کرده باشد و بداند با حقوق بازنشستگی، شکم سه تا قناری هم سیر نمیشود، چه رسد به آدم با این گرانی سرسامآور... نمیدانم چه بگویم تا به گوش آقایان برسد؟"
محمد محمدعلی، در گفتکو با ایسنا گفت: "۱۰ عنوان از کتابهای من که دست انتشارات کاروان بود، پس از ماجرای پیشآمده برای این انتشارات، افتاد در دردسرهای ارشاد و چون میبایست ناشر هم عوض میکردم، حدود دو سال و نیم است که غیر از «قصهٔ تهمینه»، هیچکدام امکان انتشار پیدا نکرده است. «قصهٔ تهمینه» هم حدود ۱۱ ماه بود که چاپ شده بود و اجازهٔ خروج از چاپخانه نداشت تا بالأخره چند روز پیش، این اتفاق افتاد."
وی افزود: "کتابهای «نقش پنهان» و «بازنشستگی» و «دریغ از روبهرو» و «چشم دوم» و «شاملویی که من میشناختم» (کار تازه) و «از ما بهتران» و... دست کتابسرای تندیس است و دارد خاک میخورد و برادران ارشادی اصلا فکر نمیکنند کسی که عمرش را گذاشته و آثاری بهوجود آورده تا هنگام پیری بهرهاش را ببرد و حداقل مثل یک بقال یا کافهچی درآمد معقولی داشته باشد، از چه راهی شرمندهٔ اطرافیانش نشود؟ آیا من باید حق خودم را از کسی گدایی کنم؟ من که هیچگاه زیادهطلب و اهل افراط و تفریط نبودم، باید چه کار کنم تا دلشان مثلا بسوزد و حق مرا بدهند؟! امیدوارم کسی پیدا شود، بگوید من باید حق خود را از چه کسی بخواهم که گوش شنوا داشته باشد، موی سر سفید کرده باشد و بداند با حقوق بازنشستگی، شکم سه تا قناری هم سیر نمیشود، چه رسد به آدم با این گرانی سرسامآور... نمیدانم چه بگویم تا به گوش آقایان برسد؟"
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر