۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

علیرضا جوانمردی، وبلاگ نویس ، جهت اجرای یک سال و نیم زندان احضار شد

article picture

علیرضا جوانمردی، فعال اجتماعی ۲۷ ساله در شهر شیراز، با دریافت حکم یک و نیم سال حبس قطعی از سوی دادگاه تجدید نظر به اجرای احکام فراخوانده شد. بر اساس احضاریه کتبی که به وی ابلاغ شده است، باید ظرف مدت بیست روز آینده خود را به زندان معرفی کند.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، علیرضا جوانمردی، وبلاگ نویس و فعال اجتماعی در شهر شیراز، پیش‌تر از سوی شعبه شانزدهم دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی یزدانیان به یک و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شده است. اتهامات آقای جوانمردی در دادگاه «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» و «توهین به رهبری» عنوان شده بود.
علیرضا جوانمردی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، در این رابطه گفت: «چهار روز پیش ۱۸ تیرماه اخطاریه آمد که خودم را به زندان معرفی کنم. روی این احضاریه نوشته شده که عدم مراجعه منجر به ضبط وثیقه می‌شود و مجبورم خودم را به زندان معرفی کنم چون در غیراین صورت خانهٔ پدرم را مصادره می‌کنند. نه خودم و نه وکیلم از زمان و نحوه برگزاری دادگاه تجدید نظر هیچ اطلاعی نداشتیم و حکم را شفا‌هی به من ابلاغ کردند. و گفتند که باید امضا کنم وگرنه حکم اجرا می‌شود و در نهایت هم تاکید کردند که تنها دو روز فرصت دارم که به حکم اعتراض کنم. امروز پدرم به دادگاه مراجعه کرد و گفت هیچ جلسه‌ای تشکیل نشده برای تایید این حکم و نه پسرم ونه وکیل او از این دادگاه خبر نداشتند که بتواند از خودش دفاع کند. دادگاه تجدید نظر کاملا صوری بود و حکم تایید شد.»





دادگاه بدوی علیرضا جوانمردی در تاریخ ۱۴ مهرماه سال ۸۹ برگزار شده و قاضی دادگاه به رغم ارائهٔ گواهی پزشک متخصص مبنی بر ابتلا به بیماری افسردگی شدید و اختلال روانی، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، به یک سال و به اتهام توهین به رهبری، به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد. جوانمردی در این رابطه می‌گوید: «من اگر صحبت می‌کنم نه به دنبال معروف شدن هستم و نه هیچ چیز دیگر. درد من عدالت است. من برگه گواهی پزشکی دارم که دکتر دانش طلب متخصص اعصاب روان و یکی از روانپزشکان معروف شیراز تایید کرده است که من قبل از بازداشت حتا زیر نظر ایشان دارو مصرف می‌کردم. به هیچ کدام از این موارد توجه نکردند. سخت‌ترین شکنجه‌ها را در زندان اطلاعات متحمل شدم. من از زندان نمی‌ترسم. خیلی ها در همین وضعیت هستند. سوالم این است که چرا باید برای جرمی که نکرده‌ام به زندان بروم؟»

این فعال مدنی در ارتباط با نحوه بازداشت خود در مرداد ماه سال گذشته می گوید: «ماموران لباس شخصی در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۹، با ارائه حکم کتبی وارد منزل ما شدند و پس از تفتیش و ضبط کامپیو‌تر، تلفن همراه و لوازم شخصی خودم و برادرم، من را بازداشت کردند. از آن تاریخ به مدت یک ماه در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه شیراز، معروف به پلاک ۱۰۰ تحت شکنجه‌های شدید روحی و جسمی، وادار به اعتراف غیرواقعی و پذیرفتن اتهاماتی شدم که مد نظر بازجویان بود. در طی بازجویی و تحت فشار زیاد مجبور شدم پسورد وبلاگ، صفحه فیس بوک و سایر حساب‌های اینترنتی‌ام را در اختیار بازجویان بگذارم. تمام اتهاماتی که در دادگاه متوجهٔ من شد بر اساس همین اعتراف‌ها بود. به من گفتند اعتراف نکنی، هر چقدر لازم باشد می‌مانی و کاری هم از دستت بر نمی‌آید. در ‌‌نهایت مجبور شدم اعتراف کنم. بعد از اعتراف من را به زندان عادل آباد شیراز فرستادند. بعد از مدت دو ماه با تلاش وکیل مدافعم با پرداخت وثیقهٔ پنجاه میلیون تومانی از زندان آزاد شدم.»

آقای جوانمردی به شکنجه‌های جسمی و روحی که در دوران بازداشت خود متحمل شده است اشاره می‌کند: «برای گرفتن اعتراف‌ من را شکنجه کردند. دست و پا‌هایم را به تخت فلزی می‌بستند و ساعت‌ها مرا نگه می‌داشتند و هر چه داد می‌زدم کسی توجه نمی‌کرد. در زندان عادل آباد هم که بودم شاید باور نکنید در بندی که ظرفیت‌اش صد نفر هم نیست چهارصد نفر زندانی بودند. در واقع چهار بند بود در قرنطینهٔ اول و یک بند دیگر هم بود به نام بند سبز. بندی که من بودم از نظر بهداشتی و سایر موارد افتضاح بود. تفکیک جرایم نداشت و زندانیان ایدزی و هپاتیتی پای برهنه به دستشویی می‌رفتند و بر می‌گشتند به اتاق. همه افراد در یک سوله بودند و هر کسی یک تخت داشت. من حتا سیگار هم نمی‌کشیدم اما میان زندانیانی زندگی می‌کردم که جرمشان قتل و تجاوز و قاچاق مواد مخدر و.. بود. تا اینکه اعتراض کردم و گفتم که جرم من سیاسی است، چرا من را به این بند آورده‌اید. بعد موفق شدم یک آشنا پیدا کنم که من را به بند سبز منتقل کنند. به همین دلیل مجبور شدم که به عنوان کمک به زندان مبلغی بپردازم که بتوانم به بند سبز بروم. که در این بند زمین تا آسمان شرایط فرق می‌کرد. در واقع زندان هم پولی شده. افرادی که وضع مالی خوبی دارند، چکی‌ها و زندانیان مالی یا نت ورک مارکتینگ (گلدکوئستی‌ها) را به آن بند می‌برند. البته به صورت علنی پول را برای انتقال نمی‌گیرند اما به انحاء دیگر پول می‌دهند و آنجا می‌مانند.»

آقای جوانمردی می‌گوید دفاعیات او مبنی بر گرفتن اعتراف تحت شکنجه و تاکید بر بیمار بودن وی مورد قبول قاضی دادگاه قرار نگرفته است: «یکی از اتهاماتی که به من زدند این بود که من رابط و سرپل منافقین هستم! این اتهام آنقدر عجیب و وحشتناک است که خودم هم باورم نمی‌شود و برای همه این‌ها از من امضا گرفتند. به قاضی گفتم که طبق فتوای مراجع و بنا بر قانون اعتراف زیر شکنجه سندیت ندارد. شما بر چه مبنایی این حکم را صادر کرده‌اید و دفاعیات من را قبول نمی‌کنید. شرایط خانوادگی مناسبی هم ندارم. دو مریض سکته‌ای در خانواده داریم و وضع خودم و خانواده‌ام با این حکم به هم ریخته است. با این حال مجبورم به زندان بروم. من مهندس نقشه بردار هستم. بیکار شدم و خانه نشین و همه این‌ها به خاطر اتهامات و جرم نکرده است. کسی باید صدای ما را بشنود.»

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر